جاسوس پارت۳۶
______________
ویو ا/ت
وقتی اولین قلوپ رو خورد دادش رفت هوا
شوگا: این دیگه چیه ها*داد*
ا/ت:ق....قهوه*ترس*
شوگا:این قهوه استتت*داد و یه دفعه لیوان رو پرت کرد سمت ا/ت ولی ا/ت جاخالی داد اما وقتی لیوان شکست خورد شد و به همه جا پخش شد و باعث شد رو صورتش یه بردگی ایجاد بشه*
ا/ت:جیغ
شوگا: اینا رو جمع کن و یه قهوه ی بهتری بیار
ا/ت:چ....چشم(عجب چیزی مینویسم مننن بعد نیاید پارم کنید من میخواستم این پارت تمومش کنم شما گفتید ادامه بده 😇)
رفتم پایین و یه قهوه دیگه درست کردم و براش بردم و دوباره رفتم پایین و جارو رو برداشتم و شیشه های خورد شده رو جمع کردم رفتم پایین تو سرویس به صورتم پتادین زدم خیلی میسوخت بعدش چسب زخم زدم و برگشتم سراغ کارم بلاخره هال تموم شد شب شده بود به ساعت نگاه کردم حدودا یه ساعت دیگه شوگا واسه غذا میاد به غذا سر زدم تقریبا آماده بود واسه همین شروع به تمیزی آشپزخونه کردم و بعد چندمین میز رو چیدم و رفتم شوگا رو واسه غذا صدا کردم وقتی اومد پایین وسایل تمیزکاری رو برداشتم و رفتم طبقه ی بالا و شروع به تمیز کاری کردم اول اتاق شوگا رو تمیز کردم بعد چندمین کارم تموم شد که صدای پا رو شنیدم فهمیدم غذاش تموم شده رفتم پایین و میز رو جمع کردم و شروع به شستن ظرف ها کردم و دوباره رفتم بالا و شروع به تمیز کاری کردم و ملافه ها رو عوض کردم و انداختم ماشین لباس شویی
ساعت ۳ بود و بلاخره کارهام تموم شده بود رفتم پایین حوصله ی عوض کردن لباسام رو نداشتم و همون جوری گرفتم خوابیدم ....... با فکر ملافه ها یدفعه بیدار شدم سریع رفتم به قسمت رختکن و ملافه ها رو در آوردم و پهنشون کردم ساعت ۵:۱۵ بود دیگه نزدیک بیدار شدنم بود رفتم اتاقم و یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و موها و بدنم رو خشک کردم و لباسم رو پوشیدم و موهام هم بستم ساعت ۶ بود رفتم بیرون و شروع به درست کردن صبحونه کردم
ویو ا/ت
وقتی اولین قلوپ رو خورد دادش رفت هوا
شوگا: این دیگه چیه ها*داد*
ا/ت:ق....قهوه*ترس*
شوگا:این قهوه استتت*داد و یه دفعه لیوان رو پرت کرد سمت ا/ت ولی ا/ت جاخالی داد اما وقتی لیوان شکست خورد شد و به همه جا پخش شد و باعث شد رو صورتش یه بردگی ایجاد بشه*
ا/ت:جیغ
شوگا: اینا رو جمع کن و یه قهوه ی بهتری بیار
ا/ت:چ....چشم(عجب چیزی مینویسم مننن بعد نیاید پارم کنید من میخواستم این پارت تمومش کنم شما گفتید ادامه بده 😇)
رفتم پایین و یه قهوه دیگه درست کردم و براش بردم و دوباره رفتم پایین و جارو رو برداشتم و شیشه های خورد شده رو جمع کردم رفتم پایین تو سرویس به صورتم پتادین زدم خیلی میسوخت بعدش چسب زخم زدم و برگشتم سراغ کارم بلاخره هال تموم شد شب شده بود به ساعت نگاه کردم حدودا یه ساعت دیگه شوگا واسه غذا میاد به غذا سر زدم تقریبا آماده بود واسه همین شروع به تمیزی آشپزخونه کردم و بعد چندمین میز رو چیدم و رفتم شوگا رو واسه غذا صدا کردم وقتی اومد پایین وسایل تمیزکاری رو برداشتم و رفتم طبقه ی بالا و شروع به تمیز کاری کردم اول اتاق شوگا رو تمیز کردم بعد چندمین کارم تموم شد که صدای پا رو شنیدم فهمیدم غذاش تموم شده رفتم پایین و میز رو جمع کردم و شروع به شستن ظرف ها کردم و دوباره رفتم بالا و شروع به تمیز کاری کردم و ملافه ها رو عوض کردم و انداختم ماشین لباس شویی
ساعت ۳ بود و بلاخره کارهام تموم شده بود رفتم پایین حوصله ی عوض کردن لباسام رو نداشتم و همون جوری گرفتم خوابیدم ....... با فکر ملافه ها یدفعه بیدار شدم سریع رفتم به قسمت رختکن و ملافه ها رو در آوردم و پهنشون کردم ساعت ۵:۱۵ بود دیگه نزدیک بیدار شدنم بود رفتم اتاقم و یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و موها و بدنم رو خشک کردم و لباسم رو پوشیدم و موهام هم بستم ساعت ۶ بود رفتم بیرون و شروع به درست کردن صبحونه کردم
۱۰.۶k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.