شبانه لباسم را

شبانه لباسم را
روی پشت بام خانه شما پهن می کردم
کنار پیرهن گلدارت
بعد می آمدم پایین و از دور
به هردوشان خیره می شدم
به بی نوایی شان...
طوری
با ذوق می رقصیدند
که انگار
کمی قبل
وسط خلوت ماشین لباسشویی
تک و تنها
چند دقیقه
هم را در آغوش گرفته اند!!!...
دیدگاه ها (۴)

همه ی آدمها تو زندگی،به یه نقطه ای میرسن به اسم"دیگه هیچی بر...

ﻣﻴﺪﻭنید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ...

.‌بیا برگـــردیم من دلم برای 'دوستت دارم 'با طعم دویدن دنبال...

.خیلی زود عاشق هم شدیم . مثل بیشتر عشق ها ، تقریبا بی دلیل.ی...

پآرت19. دلبرک شیرین آستآد

سناریو استری کیدز

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط