شاهزده من🍷فصل 1
شاهزده من🍷فصل 1
# پارت ۲۳
ویو ا.ت : دوباره تمام خاطره هام برام روشن شد ولی چرا ؟ اون شخصی که عاشقش شدم با ته فرق دارا چرا حرفاش شبیهشه ؟ اونی که تو بچگی علشقش شدم فک نکنم دیگه باشه از ۶ سالگیم قیبش زد و دیگه تموم ولی الان باید به عشقم که برای تهیونگه و واقعا عاشقشم ادامه بدم امیدوارم زندگیم گوه نشه فقط تو فکر بودم که خواب منو به دنیای خودش برد .....
ویو ته : کاش دونهی بود چهرشون شبیه همه ولی اخلاقشون زمین تا آسمون فرق داره تو فکر بودم که یه سنگینی رو روی شونم حس کردم یه نگا کردم دیدم ا.ته که عین بچهها خوابش برده دیگه دیر وقت بود ا.ت رو برای استایل بغل کردم و به سمت قصر رسیدیم ا.ت رو گذاشتم روی تخت و خودم رفتم شام خوردم و اومدم کنارش خوابیدم اون موهای خرمایی حالت دارش رو که روی صورتش بود رو گشیدم اون ور و پیشونیش رو بوسیدم محو زیبایش شدم به این فک میکنم که ا.ت نباشه نابود میشم ولی خب نمیشه با سرنوشت رو در رو شد ولی اومید به این دارم که زندگی داستان خوبی رو برامون بسازه تو این فکرا چشمام سنگین شد و آروم خوابم برد ......
ویو ا.ت : با سنگینیه دور کمرم از خواب پاشدم برگشتم سمت ته که خواب بود خواستم پاشم که با اون صدای بمش گفت ....
ته : بخواب تکون نخور
ا.ت : تکون نمیخوره
ته : آفرین همینجوری خوبه بخواب بعدا بیدار میشیم
ا.ت : کی اومدیم خونه هیچی یادم نمیاد
ته : خوابت برد کولت کردم اوردمت حالا بخواب
ا.ت : باشه
ویو ا.ت : تو بغلش آروم چشمام رو بستم و خوابیدم که با یه صدایی از خواب بیدار شدم ولی کسی پیشم نبود .....
# پارت ۲۳
ویو ا.ت : دوباره تمام خاطره هام برام روشن شد ولی چرا ؟ اون شخصی که عاشقش شدم با ته فرق دارا چرا حرفاش شبیهشه ؟ اونی که تو بچگی علشقش شدم فک نکنم دیگه باشه از ۶ سالگیم قیبش زد و دیگه تموم ولی الان باید به عشقم که برای تهیونگه و واقعا عاشقشم ادامه بدم امیدوارم زندگیم گوه نشه فقط تو فکر بودم که خواب منو به دنیای خودش برد .....
ویو ته : کاش دونهی بود چهرشون شبیه همه ولی اخلاقشون زمین تا آسمون فرق داره تو فکر بودم که یه سنگینی رو روی شونم حس کردم یه نگا کردم دیدم ا.ته که عین بچهها خوابش برده دیگه دیر وقت بود ا.ت رو برای استایل بغل کردم و به سمت قصر رسیدیم ا.ت رو گذاشتم روی تخت و خودم رفتم شام خوردم و اومدم کنارش خوابیدم اون موهای خرمایی حالت دارش رو که روی صورتش بود رو گشیدم اون ور و پیشونیش رو بوسیدم محو زیبایش شدم به این فک میکنم که ا.ت نباشه نابود میشم ولی خب نمیشه با سرنوشت رو در رو شد ولی اومید به این دارم که زندگی داستان خوبی رو برامون بسازه تو این فکرا چشمام سنگین شد و آروم خوابم برد ......
ویو ا.ت : با سنگینیه دور کمرم از خواب پاشدم برگشتم سمت ته که خواب بود خواستم پاشم که با اون صدای بمش گفت ....
ته : بخواب تکون نخور
ا.ت : تکون نمیخوره
ته : آفرین همینجوری خوبه بخواب بعدا بیدار میشیم
ا.ت : کی اومدیم خونه هیچی یادم نمیاد
ته : خوابت برد کولت کردم اوردمت حالا بخواب
ا.ت : باشه
ویو ا.ت : تو بغلش آروم چشمام رو بستم و خوابیدم که با یه صدایی از خواب بیدار شدم ولی کسی پیشم نبود .....
۵.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.