پارت 17=
پارت 17=
ویو کلارا: دامنم به لبه میز گیر کرد و باعث شد، میز کمی تکان بخوره میخواستم درستش کنم که چشمم به خراش های روی زمین افتاد، خم شدم تا ببینم چیه که صدای در اومد، سریع میز رو به جای اولش برگردوندم و به سمت تختم رفتم...
در باز شد و نور کمی به داخل اتاقم اومد، بعد از کمی زمان کسی با قدم های بسیار اروم به سمتم اومد
☆بیداری؟
صدای پرفسور اسنیپ بود، بعد که مطمئن شد خوابم به سمت میز رفت زیر چشمی بهش نگاهی انداختم میز رو تکانی داد و دکمه های LSH رو لمس کرد و راهروی مخفی ای ظاهر شد، لحظه ای ایستاد و به سمت من برگشت، سریع چشمام رو بستم انگار متوجه چیزی نشد و رفت...
منم بعد از اینکه دیدم رفت به دنبالش راه افتادم...
ویو کلارا: دامنم به لبه میز گیر کرد و باعث شد، میز کمی تکان بخوره میخواستم درستش کنم که چشمم به خراش های روی زمین افتاد، خم شدم تا ببینم چیه که صدای در اومد، سریع میز رو به جای اولش برگردوندم و به سمت تختم رفتم...
در باز شد و نور کمی به داخل اتاقم اومد، بعد از کمی زمان کسی با قدم های بسیار اروم به سمتم اومد
☆بیداری؟
صدای پرفسور اسنیپ بود، بعد که مطمئن شد خوابم به سمت میز رفت زیر چشمی بهش نگاهی انداختم میز رو تکانی داد و دکمه های LSH رو لمس کرد و راهروی مخفی ای ظاهر شد، لحظه ای ایستاد و به سمت من برگشت، سریع چشمام رو بستم انگار متوجه چیزی نشد و رفت...
منم بعد از اینکه دیدم رفت به دنبالش راه افتادم...
۵.۱k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.