معجزه من
معجزه من
پارت ۲۸
بابام منو رسوند خونه مهگل اینا در وا کردم ک دیدم ماشین رامتین هست ولی خودش نیست رفتم بالا ک نمدونم چرا دلم اشوب شد رسیدم دیدم مهگل دستش یک نامه و داره زار زار گریه میکنه سرم داشت گیج میرفت و دعا دعا میکردم ک اون چیزی ک تو ذهنمه نباشه رفتم نشستم پیش مهگل
النا: چیشده مهگل
مهگل: النا رامتین برای همیشه رفت
النا: چییی؟یعنی چی
نامه رو از دست مهگل چنگ زدم و خوندمش
(نامه رامتین)
سلام ابجی خوشگلم الان ک این نامه رو میخونی من دیگ نیستم ببخشید ک بهتون هیچی نگفتم چون نمخواستم اذیت شدنتون بیبینم امیدوارم هرجا ک هستی سلامت و خوشبخت باشی مراقب خودت و النا باش معلوم نیست ک چند سال دیگ برگردم ولی یک روزی میام پیشتون من نمتونم بگم ک کجا میرم ولی اینو بدونن ک همیشه یادت هستم دوست دارم وقتی برمیگردم دایی شده باشم اون خونه هم ک هستی به نامت زدم برای تو اصلان اون ماشین هم باشه برای خودت اونم به نام خودت زدم و اینک همیشه پیش النا باش و نزار ک تنها باشه
عاشقتونم رامتین
(النا)
نامه رو ک خوندم انگار خونه ریخت رو سرم حالم بده شد و دیگ چیزی نفهمیدم چشم هامو ک وا کردم تو بیمارستان بودم خدا خدا میکردم ک همش خواب باشه ولی خواب نبود واقعا رامتین رفته بود ازش متنفر بودم حالم ازش بهم میخورد نمدونستم چیکار کنم واقعا یک پلیس چطوری میتونه خانوادشو ول کنه اصلا مگه فیلمه چرا رامتین مثل این فیلم ها رمان رفت چرااا...
پارت ۲۸
بابام منو رسوند خونه مهگل اینا در وا کردم ک دیدم ماشین رامتین هست ولی خودش نیست رفتم بالا ک نمدونم چرا دلم اشوب شد رسیدم دیدم مهگل دستش یک نامه و داره زار زار گریه میکنه سرم داشت گیج میرفت و دعا دعا میکردم ک اون چیزی ک تو ذهنمه نباشه رفتم نشستم پیش مهگل
النا: چیشده مهگل
مهگل: النا رامتین برای همیشه رفت
النا: چییی؟یعنی چی
نامه رو از دست مهگل چنگ زدم و خوندمش
(نامه رامتین)
سلام ابجی خوشگلم الان ک این نامه رو میخونی من دیگ نیستم ببخشید ک بهتون هیچی نگفتم چون نمخواستم اذیت شدنتون بیبینم امیدوارم هرجا ک هستی سلامت و خوشبخت باشی مراقب خودت و النا باش معلوم نیست ک چند سال دیگ برگردم ولی یک روزی میام پیشتون من نمتونم بگم ک کجا میرم ولی اینو بدونن ک همیشه یادت هستم دوست دارم وقتی برمیگردم دایی شده باشم اون خونه هم ک هستی به نامت زدم برای تو اصلان اون ماشین هم باشه برای خودت اونم به نام خودت زدم و اینک همیشه پیش النا باش و نزار ک تنها باشه
عاشقتونم رامتین
(النا)
نامه رو ک خوندم انگار خونه ریخت رو سرم حالم بده شد و دیگ چیزی نفهمیدم چشم هامو ک وا کردم تو بیمارستان بودم خدا خدا میکردم ک همش خواب باشه ولی خواب نبود واقعا رامتین رفته بود ازش متنفر بودم حالم ازش بهم میخورد نمدونستم چیکار کنم واقعا یک پلیس چطوری میتونه خانوادشو ول کنه اصلا مگه فیلمه چرا رامتین مثل این فیلم ها رمان رفت چرااا...
۷.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.