کیمیاگر
#کیمیاگر
#قسمت_ششم
⭐️ یحیی جا خورد...
✨ در صورتش دقیق شد و سر تا پای او را با چشم هایش کاوید. بعد گفت:
🔵 تو داری برای معامله با من شرط تعیین می کنی؟
✨ دلهره به جان جابر افتاد؛ رنگ صورتش کمی به سرخی زد، دستش آشکارا به لرزه افتاد... بعد سعی کرد لحنش را ملایم تر کند:
🟠 جسارت است جناب وزیر! خواهش می کنم شرط ما را بپذیرید.
✨ یحیی برگشت سمت تختش:
🔵 ملاقات با خلیفه اصلا ممکن نیست.
✨ جابر و یونس نگاهی به هم کردند؛ جابر عصایش را تکان داد و راه افتاد به سوی در...
⭐️ یحیی گفت:
🔵 می دانید که اگر بخواهم این دختر را نگه می دارم و شما را زنده یا مرده از این جا می رانم.
✨ جابر ایستاد... مرد و زنده شد... زبانش یارای پاسخ نداشت.
✨ نورا آرام زمزمه کرد:
🟡 و من نیز لحظه ای زنده نخواهم ماند.
✨ کلام نورا خیلی آهسته بود. شاید گمان نمی کرد کسی شنیده باشد...
✨ اما یحیی را میخ کوب کرد... برگشت طرف نورا و گفت:
🔵 این پیر فرتوت چه دارد که تو را این طور پای بند او کرده است؟
✨ طبیب که همچنان در یک دستش کتاب داشت و دست دیگرش را ستون چانه اش کرده بود و فکر می کرد، پا پیش گذاشت و با همان لحن خاصش گفت:
🌐 جسارت است جناب! فکر می کنم روز خوبی برای خلیفه خواهد بود. بد نیست.
✨ یحیی لبش را به دندان گرفت و سر پایین انداخت و در فکر فرو رفت.
✨ طبیب به یونس نزدیک شد و آهسته گفت:
🌐 این دختر خیلی حکیم است. خلیفه از دیدنش خوشحال خواهد شد.
🔵 دوشنبه صبح؛ فقط تو و کنیزت!
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
#قسمت_ششم
⭐️ یحیی جا خورد...
✨ در صورتش دقیق شد و سر تا پای او را با چشم هایش کاوید. بعد گفت:
🔵 تو داری برای معامله با من شرط تعیین می کنی؟
✨ دلهره به جان جابر افتاد؛ رنگ صورتش کمی به سرخی زد، دستش آشکارا به لرزه افتاد... بعد سعی کرد لحنش را ملایم تر کند:
🟠 جسارت است جناب وزیر! خواهش می کنم شرط ما را بپذیرید.
✨ یحیی برگشت سمت تختش:
🔵 ملاقات با خلیفه اصلا ممکن نیست.
✨ جابر و یونس نگاهی به هم کردند؛ جابر عصایش را تکان داد و راه افتاد به سوی در...
⭐️ یحیی گفت:
🔵 می دانید که اگر بخواهم این دختر را نگه می دارم و شما را زنده یا مرده از این جا می رانم.
✨ جابر ایستاد... مرد و زنده شد... زبانش یارای پاسخ نداشت.
✨ نورا آرام زمزمه کرد:
🟡 و من نیز لحظه ای زنده نخواهم ماند.
✨ کلام نورا خیلی آهسته بود. شاید گمان نمی کرد کسی شنیده باشد...
✨ اما یحیی را میخ کوب کرد... برگشت طرف نورا و گفت:
🔵 این پیر فرتوت چه دارد که تو را این طور پای بند او کرده است؟
✨ طبیب که همچنان در یک دستش کتاب داشت و دست دیگرش را ستون چانه اش کرده بود و فکر می کرد، پا پیش گذاشت و با همان لحن خاصش گفت:
🌐 جسارت است جناب! فکر می کنم روز خوبی برای خلیفه خواهد بود. بد نیست.
✨ یحیی لبش را به دندان گرفت و سر پایین انداخت و در فکر فرو رفت.
✨ طبیب به یونس نزدیک شد و آهسته گفت:
🌐 این دختر خیلی حکیم است. خلیفه از دیدنش خوشحال خواهد شد.
🔵 دوشنبه صبح؛ فقط تو و کنیزت!
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
۳.۹k
۲۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.