فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیکجونگکوک: انتقام عشق
part²⁹
*فرداصبح
ویو چهمین
با نور خورشیدی که به چشمام میخورد بیدار شدم
داخل اتاق بودم
دیشت توی ماشین خواب بُرد
حتما جونگکوک منو آورده اینجا
دیدم که لباس عروس تنمه
بلند شدم و رفتم سمت کُمد
از قبل لباسامو آورده بودم و گذاشتم داخل اتاق
جونگکوک از قبل بهم گفته بود که برام اتاق آماده کرده منم لباسامو توی همین اتاق گذاشتم
بلند شدم لباس عروس رو از تنم در آوردم و گذاشتم رو تخت و به سمت حمام رفتم
یه دوش چند دقیقهای گرفتم و بیرون اُمدم
موهام رو خشککردم و لباس پوشیدن
[(اسلاید۲؛استایل چهمین)]
از اتاق بیرون رفتم
رفتم طبقهای پایین
یه خدمتکار سمتم اُمد
سنش زیاد نبود بهش میخورد ۵۰،۴۰ سالش باشه زن مهربونی بهنظر میرسید
اُمد سمتم
(به زنه میگن اجوما
اجوما: خانم بفرمایید سمت میز صبحانه بخورید
+باش...فقط بهمبگید چهمین
اجوما:نمیشه خانم همچنین اجازهای نداریم که همسر ارباب رو با اسمکوچیکصدا بزنیم
+ارباب؟
اجوما:بله به آقای جئون میگیم ارباب
+ارباب..جالبه
اجوما: خانم بفرمایید صبحانه بخورید
+من باید بهت بگم خانم نه تو به من...پس بهم بگو چهمین
اجوما: اما خانم نمیشه
+عادت میکنی...اسم من چهمینه..کیمچهمین
اجوما:کیمچهمین؟
+اعم ببخشید جئونچهمین
اجوما:آهان..بفرمایید از اینطرفه
+باش
چهمین
اجوما منو بُرد سمت میزپذیرای
روی میز پُر غذا بود
جونگکوک نشسته بود روی صندلی
استایل مشکلی پوشیده بود
[(اسلاید۳؛استایل جونگکوک)]
گوشیش دستش بود و داشت با یه دست دیگش چیز میزاشت توی دهنش
رفتم نشستم کنارش روی صندلی
آخه نمیدونستم کجا بشینم
+صبحبخیر
(همنطوری که سرش توی گوشی بود)
_صبحبخیر
*بعد از تموم کردن صبحونه
_بیا اتاقم کارت دارم
(از جاش بلند میشه درحال رفتنه)
+اعم..باشه
part²⁹
*فرداصبح
ویو چهمین
با نور خورشیدی که به چشمام میخورد بیدار شدم
داخل اتاق بودم
دیشت توی ماشین خواب بُرد
حتما جونگکوک منو آورده اینجا
دیدم که لباس عروس تنمه
بلند شدم و رفتم سمت کُمد
از قبل لباسامو آورده بودم و گذاشتم داخل اتاق
جونگکوک از قبل بهم گفته بود که برام اتاق آماده کرده منم لباسامو توی همین اتاق گذاشتم
بلند شدم لباس عروس رو از تنم در آوردم و گذاشتم رو تخت و به سمت حمام رفتم
یه دوش چند دقیقهای گرفتم و بیرون اُمدم
موهام رو خشککردم و لباس پوشیدن
[(اسلاید۲؛استایل چهمین)]
از اتاق بیرون رفتم
رفتم طبقهای پایین
یه خدمتکار سمتم اُمد
سنش زیاد نبود بهش میخورد ۵۰،۴۰ سالش باشه زن مهربونی بهنظر میرسید
اُمد سمتم
(به زنه میگن اجوما
اجوما: خانم بفرمایید سمت میز صبحانه بخورید
+باش...فقط بهمبگید چهمین
اجوما:نمیشه خانم همچنین اجازهای نداریم که همسر ارباب رو با اسمکوچیکصدا بزنیم
+ارباب؟
اجوما:بله به آقای جئون میگیم ارباب
+ارباب..جالبه
اجوما: خانم بفرمایید صبحانه بخورید
+من باید بهت بگم خانم نه تو به من...پس بهم بگو چهمین
اجوما: اما خانم نمیشه
+عادت میکنی...اسم من چهمینه..کیمچهمین
اجوما:کیمچهمین؟
+اعم ببخشید جئونچهمین
اجوما:آهان..بفرمایید از اینطرفه
+باش
چهمین
اجوما منو بُرد سمت میزپذیرای
روی میز پُر غذا بود
جونگکوک نشسته بود روی صندلی
استایل مشکلی پوشیده بود
[(اسلاید۳؛استایل جونگکوک)]
گوشیش دستش بود و داشت با یه دست دیگش چیز میزاشت توی دهنش
رفتم نشستم کنارش روی صندلی
آخه نمیدونستم کجا بشینم
+صبحبخیر
(همنطوری که سرش توی گوشی بود)
_صبحبخیر
*بعد از تموم کردن صبحونه
_بیا اتاقم کارت دارم
(از جاش بلند میشه درحال رفتنه)
+اعم..باشه
۹.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.