چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 3

جونگکوک سریع بلند شد و دنبال ات دوید..

-ات ات..

ات با گریه برگشت

-چیه؟

- لطفا.. نگو که حرفاشو باور کردی

-چرا نکنم؟

-اون فقط یه دختر حسوده.. اون دختر عموی منه که میخواد خودشو بچسبونه بهم....وقتی هم‌که تورو دید فشاری شد

ات اشکاشو پاک کرد

-باور ندارم

- ات.. قسم‌میخورم تو یه هوس یا یه شرط بندی نیستی..

- من نمیدونم..


-ات.. گفتم که اون دختر فقط حسوده.. لطفا

ات یه لحظه مکث کرد

اشکاشو پاک کرد و دستاشو دور‌گردن جونگکوک حلقه کرد و بوسه ای رو آغاز کرد

the end.
دیدگاه ها (۷)

چندشاتی جونگکوکpart 1 با سرعت وارد حیاط مدرسه شد..وارد سالن ...

چندشاتی جونگکوک،،part 2ات ویوآلیا رفت سر جاش نشست.. اون‌پسر ...

چند شاتی جونگکوکpart 2-اوه چه بانوی زیباییلبخند زد و دست ات ...

چند شاتی جونگکوکpart 1-عزیزم.. نمیای؟؟-اومدم عشقم.. بزار رژم...

---### فصل دوم | پارت چهارمنویسنده: Ghazal صبح بعد از اون ش...

وقتی دوست برادرته و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط