دوپارتی
#دوپارتی
پارت۱
وقتی عروسی تهیونگ باهات اشنا میشه
__________________
'ویو ا/ت'
امروز عروسی خواهرمه و الان ساعت
۵صبحه واقعا حصله میخواد پاشی پاشدم رفتم یه دوش۳۰مینی گرفتم اومدم بیرون و کارای لازم رو انجام دادم و میکاپ ارتیست هاهم اومدن من نشستم و اینا شروع به کار شدن موهام رو حالت دادن و دیگه رفتن پا شدم لباسم رو پوشیدم و دیدم ساعت تازه۹بخاطر همین پا شدم و سوار ماشین شدم و رفتم پیش ابجیم توی ارایشگاه رفتم اونجا جلوش روی صندلی نشستم و باهاش حرف زدم تا ساعت۱۲
_______________
'ویو جونگکوک'
امروز روز عروسی تهیونگه ساعت ۱۰پاشدم رفتم یه دوش۲۰مینی گرفتم اومدم بیرون تا ساعت ۱۲کلا کارام طول کشید ساعت ۱۲رفتم توی باغی که تهیونگ عروسی گرفته تا وسایل رو مرتب کنم تهیونگ اونا رو به من سپرده بود رفتم اونجا که دیدم یه دختره داره با خدمتکارا حرف میزنه خیلی خشگل بود اما خب از اون لحاظ که داره با خدمت کارا حرف میزنه حتما خدمت کاره بیخیال اصلا به من چه(اخه یه خدمتکار با اون لباس میگرده)
_______________
'ویو ا/ت'
از پیش یوری(اسم اجیش) اومدم اخه چرا هیچکس نیومده باغ مامانم که حتما داره به خودش میرسه پس بابام چی اونم داره یه کاری میکنه رفتم با خدمتکارا حرف زدم گفتم اگه خطایی ازشون ببینم سریع اخراجشون میکنم همشون تا زانو خم شدن اونجا یه پسر جذاب و خوشتیپ دیدم(جونگکوک رو میگه)خیلی جذابه اما کیه فک کنم برنامه ریزه داشتم فک میکردم که صدای شکستن شیشه اومد همین که سرم رو برگردوندم یکی از میز ها کج شده و افتاد و شیشه روش شکست هین که رفتم تا شیشه خورده هارو جمع کنم یکیشون رفت تو دستم و بریدش بهش اهمیت ندادم و شیشه هارو توی دستم جمع کردم که یهو یکی از خدمتکارا اومدم خورد بهم و کف دستم کامل بریده شد دیگه کل شیشه هارو از دستم انداختم زمین همون پسره که انگار برنامه ریز بود اومد گفت دستم چیشده بهشون گفتم که دستم رو گرفت و کشید برد توی یه اتاق جعبه کمک های اوله رو در اورد و دستم رو گرفت و زدعفونی کرد و پانسمان کرد بهم گفت مراقب باشم و رفت خیلی خوشتیپ بود بیشتر از حد انتظار
علامت جونگکوک:×
علامت ا/ت:_
پارت۱
وقتی عروسی تهیونگ باهات اشنا میشه
__________________
'ویو ا/ت'
امروز عروسی خواهرمه و الان ساعت
۵صبحه واقعا حصله میخواد پاشی پاشدم رفتم یه دوش۳۰مینی گرفتم اومدم بیرون و کارای لازم رو انجام دادم و میکاپ ارتیست هاهم اومدن من نشستم و اینا شروع به کار شدن موهام رو حالت دادن و دیگه رفتن پا شدم لباسم رو پوشیدم و دیدم ساعت تازه۹بخاطر همین پا شدم و سوار ماشین شدم و رفتم پیش ابجیم توی ارایشگاه رفتم اونجا جلوش روی صندلی نشستم و باهاش حرف زدم تا ساعت۱۲
_______________
'ویو جونگکوک'
امروز روز عروسی تهیونگه ساعت ۱۰پاشدم رفتم یه دوش۲۰مینی گرفتم اومدم بیرون تا ساعت ۱۲کلا کارام طول کشید ساعت ۱۲رفتم توی باغی که تهیونگ عروسی گرفته تا وسایل رو مرتب کنم تهیونگ اونا رو به من سپرده بود رفتم اونجا که دیدم یه دختره داره با خدمتکارا حرف میزنه خیلی خشگل بود اما خب از اون لحاظ که داره با خدمت کارا حرف میزنه حتما خدمت کاره بیخیال اصلا به من چه(اخه یه خدمتکار با اون لباس میگرده)
_______________
'ویو ا/ت'
از پیش یوری(اسم اجیش) اومدم اخه چرا هیچکس نیومده باغ مامانم که حتما داره به خودش میرسه پس بابام چی اونم داره یه کاری میکنه رفتم با خدمتکارا حرف زدم گفتم اگه خطایی ازشون ببینم سریع اخراجشون میکنم همشون تا زانو خم شدن اونجا یه پسر جذاب و خوشتیپ دیدم(جونگکوک رو میگه)خیلی جذابه اما کیه فک کنم برنامه ریزه داشتم فک میکردم که صدای شکستن شیشه اومد همین که سرم رو برگردوندم یکی از میز ها کج شده و افتاد و شیشه روش شکست هین که رفتم تا شیشه خورده هارو جمع کنم یکیشون رفت تو دستم و بریدش بهش اهمیت ندادم و شیشه هارو توی دستم جمع کردم که یهو یکی از خدمتکارا اومدم خورد بهم و کف دستم کامل بریده شد دیگه کل شیشه هارو از دستم انداختم زمین همون پسره که انگار برنامه ریز بود اومد گفت دستم چیشده بهشون گفتم که دستم رو گرفت و کشید برد توی یه اتاق جعبه کمک های اوله رو در اورد و دستم رو گرفت و زدعفونی کرد و پانسمان کرد بهم گفت مراقب باشم و رفت خیلی خوشتیپ بود بیشتر از حد انتظار
علامت جونگکوک:×
علامت ا/ت:_
۱.۸k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.