(☆اون مال منه☆) پارت ¹⁴

کوک: راستش منو بچه ها دیروز رفتیم بار و

ا/ت: چییییی رفتین بار؟ بدون اینکه من بدونم؟ و بعدش چی؟

کوک: خب یه دختره درخواست داد که با تو بهم بزنم

ا/ت: و اون کی بود؟

کوک: عممممم میشه نگم؟

ا/ت: بگو میخوام بدونم نکنه با یکی دیگه ازدواج کردی؟

کوک: یااااا نه بابا فقط اون دختره دوست دختر قبلیم بوده

ا/ت: عه؟ هنوز باهاش در ارتباطی؟ فردا طلاق و تمام

کوک: عه نه بابا طلاق چیه؟ امکان نداره بزارم بعدشم کی گفت باهاش در ارتباطم؟(کوک به ا/ت خیانت نکن🥺)

ا/ت: همینه که هست فردا طلاق میگیرم و راحت برو با اون دختر عوضی

کوک: ا/ت خواهش میکنم یه دقیقه گوش کن

ا/ت بلند شد و خواست از خونه بره بیرون که کوک جلوشو گرفت و گفت:

کوک: ا/ت بشین تا برات توضیح بدم

ا/ت: به توضیح نیازی نیست همه چی رو فهمیدم

کوک دست ا/ت رو گرفت و کشوندش تو اتاق

کوک: بهت گفته بودم که من با کسی که باهاش خوب حرف میزنم و اون طرف گوش نمیده چیکار میکنم؟(یااا خدا😂)

ا/ت: کوک اروم باش

کوک: با زبون خوش بهت گفتم ولی گوش نمیدادی

ا/ت: میخوای با من چیکار کنی؟

کوک: چون دوست دارم کاری باهات ندارم ولی دفعه ی بعدی درسی بهت بدم که هیچ وقت یادت نره

ا/ت: ممنونم کوکی جونم

کوک: چیشد حالا شدم کوکی جون؟ تا چند دقیقه ی پیش میخواستی طلاق بگیری

ا/ت: خب نظرت چیه توضیح بدی؟

کوک: درمورد؟

ا/ت: اون دختر عوضی

کوک:اها اون راستش قبلنا من باهاش به زور میرفتم بیرون چون دوستش نداشتم و اون خیلی دوست داشت زودتر باهم ازدواج کنیم تا اینکه روز ازدواجمون گم و گور شدم و گوشیمم خاموش کردم که زنگ نزنه

ا/ت: خب؟!

کوک: بعدش با تو اشنا شدم و دزدیدمت و تو باهام بد بودی و تا اینکه بالاخره باهم خوب شدیم و ازدواج کردیم و اون تهیونگ که ان شالله هیچ وقت زنده نشه تورو از پیش من برد

ا/ت: حیحیحی

تلفن کوک زنگ خورد (ززززززز)

کوک: الو

جیمین: الو کوک سلام (با استرس)

کوک: سلام جیمی چی شده

جیمین: کوک گاومون زایید

کوک: چرا؟

جیمین: یکی کل شرکتو بالا برده باید سریع بیای بریم المان

کوک: اخه من الان نمیتونم

جیمین: باید همین الان اماده بشی با اعضا بریم المان

کوک: خیله خب باشه

ا/ت: چی شده؟

کوک: میگه یکی کل شرکتو بالا برده و باید همین الان اماده بشیم بریم المان

ا/ت: چیی نه کوکی من منو تنها نزار

کوک: شرمنده خرگوش کوچولوی من ولی باید چند روز برم المان

ا/ت: باشه🥺(با بغز)

ا/ت: فقط کی برمی گردی؟

کوک: نمیدونم ولی اگر شد میگم تو هم بیای پیشم تو المان

ا/ت: واااای ممنونم اوپا عاشقتم

کوک: خب دیگه من برم اماده شم

ا/ت: باش مواظب خودت باش داری میری المان

کوک: باش بیبی گرلم

فردا صبح ساعت 11:45

ا/ت: وااای دلم برای کوک هنوز هیچی نشده تنگ شده

ا/ت برای اینکه حوصله اش سر نره رفت یکم خرید کرد

خونه ی کوک ساعت ۷:30
دیدگاه ها (۱۹)

(☆اون مال منه☆) پارت ¹⁵

(☆اون مال منه☆) پارت ¹⁶

(☆اون مال منه☆) پارت ¹³

بلهههه پسرا وارد می شوند😎

سرنوشت "p,26...بدنم مور مور شد و این از نگاه بچه ها مخفی نمو...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط