کپی ممنوع 🚫
کپی ممنوع 🚫
از زیره زنجیر های قفل شده ی شهربازی متروکه عبور کردی.
تلفن همراهت رو از جیب مینی کت شیریت بیرون آوردی و چراغ قوه اون رو روشن کردی.
منتظر بودی ، منتظره پسری که چند ماه پیش باهاش آشنا شدی و از قضا علایق مشترکی داشتین بودی.
تصمیم گرفته بودین برای گردش به شهربازی متروکه شهر بیاید و مدتی رو اینجا بگذرانید.
صدایی از اونطرف توجهت رو جلب کرد و ریشه ی افکارت رو پاره ؛ هراسِ کمی به بدنت حجوم آورد ، ساعت نزدیک یک شب بود و تو ی دختر تنها توی شهربازی متروکه بودی ، خطر نکردی و سره جات ایستادی که ناگهان شوجی از پشت یک قرفه ی داغون و خاکی بیرون اومد ، نفس عمیقی کشیدی و سعی کردی چهره ات رو به حالت عادی برگردونی.
بعد از نیم ساعت گشتن باهم به سمت چادر پاره شده ی سیرک رفتید.
تو همچنان کمی هراس داشتی ولی سعی در قلبه به اون بودی ؛ دست شوجی رو گرفت و آروم قدم برداشتی
"نگران نباش من حواسم به اوضاع هست"
جوری این حرف رو زدی که لرز از لحنت میچکید ، پسر تک خنده ای در دل کرد و توی ذهنش جثه ی کوچیکت رو ارزیابی کرد ، البته نا گفته نماند با گرفته شدن دستش توست معشوقه اش دلش لرزیده بود و آماده ی فرمان از اون بود .
همینطور در حاله گردش توی چادر بودید که صدای جیغ شما از وحشت به آسمون رفت ، شوجی با سرعت به سمتتون اومد و در آغوشت کشید ، تا نگرانی ای که در چهره و صدایش موج میزد رد نگاهت رو گرفت و رسید به یک ربات دلقک مانند!
شوجی اول کنی مکث کرد و به یاد آورد که تو فوبیای دلقک داری ، خب مشخصه که قراره از اون قراضه بترسی!
"شوجی،بیا برگردیم...لطفا!"
صدایت طوری بود که انگار از ته چاه صحبت میکنی.
شوجی دستی به سرت کشید تا نگرانی رو از دلت بیرون کنه ؛ حلقه ی دستات به دورش محکمتر شد.
ناگهان جرقه ای در ذهن شوجی زده شد ، به سمت دلقک حرکت کرد.
"ی لحظه صبر کن"
"شوجی!"
پسر که به سمت دلقک رفت با لگدی محکم اون رو پرت کرد به طوری که قطعات ربات از هم پاچیدند.
دوباره بغلت کرد و به سمت خروج شهربازی حرکت کرد.
"اشکال نداره،بعید میدونم جایی باز باشه ولی بیا بریم برات خوراکی بخرم جقله"
مشخصا توی صداش حس امنیت موج میزد!
____
دوستان چون دوست داشتین تصمیم گرفتم بازم بنویسم البته اگه بازم حمایت بشه ، اینو چند دیقه پیش نوشتم و یکی هم از ران بعد از ظهر نوشتم که ماله ران رو باید با ی آهنگ بخوندیم که حالا اونم ببینم چه خاکی براش میتونم تو سرم کنم .
اگه ماله ران جا بشه میزارم اگه نه....جاش میدم👍🏻🌚
درخواستی داشتین بگین ببینم میتونم چیکار کنم .
امیدوارم دوست داشته باشید
از زیره زنجیر های قفل شده ی شهربازی متروکه عبور کردی.
تلفن همراهت رو از جیب مینی کت شیریت بیرون آوردی و چراغ قوه اون رو روشن کردی.
منتظر بودی ، منتظره پسری که چند ماه پیش باهاش آشنا شدی و از قضا علایق مشترکی داشتین بودی.
تصمیم گرفته بودین برای گردش به شهربازی متروکه شهر بیاید و مدتی رو اینجا بگذرانید.
صدایی از اونطرف توجهت رو جلب کرد و ریشه ی افکارت رو پاره ؛ هراسِ کمی به بدنت حجوم آورد ، ساعت نزدیک یک شب بود و تو ی دختر تنها توی شهربازی متروکه بودی ، خطر نکردی و سره جات ایستادی که ناگهان شوجی از پشت یک قرفه ی داغون و خاکی بیرون اومد ، نفس عمیقی کشیدی و سعی کردی چهره ات رو به حالت عادی برگردونی.
بعد از نیم ساعت گشتن باهم به سمت چادر پاره شده ی سیرک رفتید.
تو همچنان کمی هراس داشتی ولی سعی در قلبه به اون بودی ؛ دست شوجی رو گرفت و آروم قدم برداشتی
"نگران نباش من حواسم به اوضاع هست"
جوری این حرف رو زدی که لرز از لحنت میچکید ، پسر تک خنده ای در دل کرد و توی ذهنش جثه ی کوچیکت رو ارزیابی کرد ، البته نا گفته نماند با گرفته شدن دستش توست معشوقه اش دلش لرزیده بود و آماده ی فرمان از اون بود .
همینطور در حاله گردش توی چادر بودید که صدای جیغ شما از وحشت به آسمون رفت ، شوجی با سرعت به سمتتون اومد و در آغوشت کشید ، تا نگرانی ای که در چهره و صدایش موج میزد رد نگاهت رو گرفت و رسید به یک ربات دلقک مانند!
شوجی اول کنی مکث کرد و به یاد آورد که تو فوبیای دلقک داری ، خب مشخصه که قراره از اون قراضه بترسی!
"شوجی،بیا برگردیم...لطفا!"
صدایت طوری بود که انگار از ته چاه صحبت میکنی.
شوجی دستی به سرت کشید تا نگرانی رو از دلت بیرون کنه ؛ حلقه ی دستات به دورش محکمتر شد.
ناگهان جرقه ای در ذهن شوجی زده شد ، به سمت دلقک حرکت کرد.
"ی لحظه صبر کن"
"شوجی!"
پسر که به سمت دلقک رفت با لگدی محکم اون رو پرت کرد به طوری که قطعات ربات از هم پاچیدند.
دوباره بغلت کرد و به سمت خروج شهربازی حرکت کرد.
"اشکال نداره،بعید میدونم جایی باز باشه ولی بیا بریم برات خوراکی بخرم جقله"
مشخصا توی صداش حس امنیت موج میزد!
____
دوستان چون دوست داشتین تصمیم گرفتم بازم بنویسم البته اگه بازم حمایت بشه ، اینو چند دیقه پیش نوشتم و یکی هم از ران بعد از ظهر نوشتم که ماله ران رو باید با ی آهنگ بخوندیم که حالا اونم ببینم چه خاکی براش میتونم تو سرم کنم .
اگه ماله ران جا بشه میزارم اگه نه....جاش میدم👍🏻🌚
درخواستی داشتین بگین ببینم میتونم چیکار کنم .
امیدوارم دوست داشته باشید
۹.۳k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.