دختر کیم
دختر کیم
پارت هفت
_
ویو ا.ت
(این قسمت اسمات هست برای خواندن اسمات تو دایرکت پیام بدید ممنون )
پرش زمانی به صبح
از خواب بلند شدم کنارم رو دیدم کسی نبود
به سختی خودم رو به حمام رسوندم و یه دوش گرفتم بیرون اومدم
به تختی نگاه کردم که پر خ،،،،،و،،،،ن بود
سمت اتاق خودم رفتم و لباس هام رو پوشیدم پایین رفتم هیچ خدمتکاری نبود
ولی بو غذا میآمد رفتم تو آشپزخونه که با نامجون مواجه شدم
خواستم دوباره راه بیافتم که زیر دلم تیر کشید
باعث افتادن گلدان روی میز ناهارخوری شد نامجون برگشت سمتم
بدون هیچ حرفی دوباره کار خودش رو انجام داد بعد از ده دقیقه صبحونه رو آماده کرد و با یه بشقاب روی میز نشست
_برای خودت صبحانه آماده کن
ا.ت سمت یخچال حرکت کرد و دو تا تخم مرغ در آورد خواست تخم مرغ ها رو بشکونه که دوباره دلش درد گرفت و تخم مرغ ها از دستش افتادن
نامجون کلافه بلند شد و سمت ات رفت
_گفتم بهت یه کاری میکنم تا یک ماه درست راه نری
ا.ت رو براید استایل بغل کرد و روی صندلی میز نشست ا.ت رو روی پاهاش گذاشت
+ولم کن
_حرف نزن فقط غذات رو بخور
بعد از نیم ساعت بلند شد و سمت اتاقش رفت کت و شلوارش رو تنش کرد و از خونه بیرون رفت
+اخخ ...بلند شدم و سمت در رفتم ...در رو قفل کرده بود ...روی مبل روبرو تلویزیون نشسته بودم
ساعت ها به همون تلویزیون خیره شده بود که با باز شدن در به خودم اومدم
نگاهی به در کردم نامجون بود که اومده بود کلی خرت و پرت دستش بود سمت آشپز خونه رفت و وسایل رو گذاشت
_شب قراره بریم بار مهمونی ...حواست باشه و فکر فرار به سرت نزنه
+بریم ؟!...من با تو هیچ جا نمیام
_نمیخوای دیشب دوباره برات تکرار بشه که
سمت اتاق رفت که ....
نظر یادت نره رفیق
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
پارت هفت
_
ویو ا.ت
(این قسمت اسمات هست برای خواندن اسمات تو دایرکت پیام بدید ممنون )
پرش زمانی به صبح
از خواب بلند شدم کنارم رو دیدم کسی نبود
به سختی خودم رو به حمام رسوندم و یه دوش گرفتم بیرون اومدم
به تختی نگاه کردم که پر خ،،،،،و،،،،ن بود
سمت اتاق خودم رفتم و لباس هام رو پوشیدم پایین رفتم هیچ خدمتکاری نبود
ولی بو غذا میآمد رفتم تو آشپزخونه که با نامجون مواجه شدم
خواستم دوباره راه بیافتم که زیر دلم تیر کشید
باعث افتادن گلدان روی میز ناهارخوری شد نامجون برگشت سمتم
بدون هیچ حرفی دوباره کار خودش رو انجام داد بعد از ده دقیقه صبحونه رو آماده کرد و با یه بشقاب روی میز نشست
_برای خودت صبحانه آماده کن
ا.ت سمت یخچال حرکت کرد و دو تا تخم مرغ در آورد خواست تخم مرغ ها رو بشکونه که دوباره دلش درد گرفت و تخم مرغ ها از دستش افتادن
نامجون کلافه بلند شد و سمت ات رفت
_گفتم بهت یه کاری میکنم تا یک ماه درست راه نری
ا.ت رو براید استایل بغل کرد و روی صندلی میز نشست ا.ت رو روی پاهاش گذاشت
+ولم کن
_حرف نزن فقط غذات رو بخور
بعد از نیم ساعت بلند شد و سمت اتاقش رفت کت و شلوارش رو تنش کرد و از خونه بیرون رفت
+اخخ ...بلند شدم و سمت در رفتم ...در رو قفل کرده بود ...روی مبل روبرو تلویزیون نشسته بودم
ساعت ها به همون تلویزیون خیره شده بود که با باز شدن در به خودم اومدم
نگاهی به در کردم نامجون بود که اومده بود کلی خرت و پرت دستش بود سمت آشپز خونه رفت و وسایل رو گذاشت
_شب قراره بریم بار مهمونی ...حواست باشه و فکر فرار به سرت نزنه
+بریم ؟!...من با تو هیچ جا نمیام
_نمیخوای دیشب دوباره برات تکرار بشه که
سمت اتاق رفت که ....
نظر یادت نره رفیق
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
۴.۶k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.