عشقباطعمتلخ part

#عشق_باطعم_تلخ #part81

لباس مشکی که کنار استین هاش و بدنه‌ش گل‌دوزی با رنگ قرمز شده بود، گرفتم با کفش های قرمز جیغی خیلی بهم می‌اومدن؛ شهرزاد هم برای خودش یه دست لباس ساده سرمه‌ای گرفت با روسری گل‌گلی...
تا رسیدیم خونه ساعت چهار بعداز ظهر بود، مهمونی ساعت شیش شروع می‌شد؛ پرهام خونه نبود خاله پریا گفت رفته سراغ یه مکان شیک و دکوراسیون اون‌جا.
آرایشگر اومده بود خونه برای همین یکم کارمون زودتر تموم شد وگرنه تا ساعت نه شب کارمون طول می‌کشید.
جلوی آیینه وایستادم شالم رو انداختم روی سرم، موهام فر کرده بودم از شالم انداخته بودم بیرون و آرایش متوسط، کفش‌هام رو پام کردم از اتاق خواب پرهام اومدم بیرون، کل اتاقش پر شده بود از وسایل آرایشی بدبخت چی بکشه!
وارد پذیرایی شدم پرهام وایستاده بود شععرزاد و فرحان و آرش هم بودن، اول پرهام رو آنالیز کردم؛ یه پیراهن سفید، یقه تقریبا باز یه کت آبی که فقط یکی از دکمه‌هاش رو بسته بودو بدن ورزشکاریش توجه ‌همه رو جلب می‌کرد، شلوار مشکی و موهاش هم مثل همیشه یک‌طرفه داده بود بالا...
نگاهی به آرش کردم یه تی‌شرت سفید کنار دکمه‌هاش ربان مشکی بود و شلوار جین آبی، خیلی خوشگل شده بود.
و بعد فرحان کلا مشکی پوش بود فقط پیراهن سفید داشت؛ ولی رنگ مشکی به صورت سفیدش می‌اومد، استین‌هاشم داده بود بالا، کلا قصد داشت کشته مرده بده.
و در آخر شهرزاد خودم، یه مانتو سفید مایل به کرمی که کنار آستین‌هاش و روی مانتو تور بود، آستین‌هاش تا آرنج بود با شلوار ساپورت شتری با روسری گل گلی؛ اون لباسی که گرفته بودیم رو نپوشید گفت نمی‌خواد مراسم نامزدی خواهرش(من) ساده بنظر بیاد، اون خیلی ساده بود شهرزاد هم که همیشه شیک پوش.
کلا همه خوشگل شده بودند چشم نخورن.
پرهام مشغول مکالمه تلفنی بود، آرش اومد طرفم بغلم کرد و تبریک گفت بعد از آرش، فرحان هم تبریک گفت، شهرزاد فقط بغلم کرد و گفت:
- اگه رژ نداشتم ماچت می‌کردم جذاب!

ادامه در کامنت
دیدگاه ها (۲)

#عشق_باطعم_تلخ #part82باهم از خونه زدیم بیرون، همه رفته بودن...

#عشق_باطعم_تلخ #part83دوتا پله آخری رو رفت پایین و نشست. - م...

#عشق_باطعم_تلخ #part80بعد از نیم ساعت رسیدیم؛ از اون‌جا که ...

#عشق_باطعم_تلخ #part79اومد نزدیکم وایستاد آروم زمزمه‌وار گفت...

نفرین شیرین. پارت 1

زور و عشق پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط