ماه ابی
ماه ابی
پارت۱۴
ویو لنو:
نداشتم غذا بخورم تلویزیون روشن کردم هیچی نداشت خاموشش کردم و رفتم خابیدم
ساعت۳:۰۰:
گشنم شد یه نودل برداشتم و درست کردم و خوردم دیگه نتونستم بخابم نشستم انیمه شیطان کش فصل۲رو دیدم تا قسمت۱۵دیدم و چشام درد گرفت خسته شدم گوشیو گذاشتم کنار به ساعت نگاه کردم
ساعت۵:۰۰ بود
+هوفففف حوصلم سر رفته
یکم هوا تاریک بود تا ساعت۵:۴۰دقیقه صب کردم که روشن شه هوا
ساعت۵:۴۵:
هوا یکم روشن شده بود یه ماسک مشکی زدم با یه هودی و یه شلوار گشاد داشتم میرفتم سمت در دیدم اسکیت بردم دم دره تصمیم گرفتم ببرمش پس رفتم تو اتاق و هدفونم و با گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون(اول تصمیم نداشت گوشی ببره)
هیچکس منو نمیشناخت با اون هودیو و ماسک و اینا چون مردم هیچوقت منو با اون لباسا نمیدیدن
ساعت۶:۰۱:
رفتم خونه لباسام عوض کردم صبونه خوردم قرصم خوردم چون ناراحتی قلبی دارم تا الان فقط نامی میدونه هیشکی دیه نمیدونه تصمیم گرفتم برم خرید چون عاشق خرید بودم یه پراهن که تا زانوم بودو صورتی بود پوشیدم بدون هیچ ماسکی یه رژلب قرمز کمرنگم زدم که تقریبا میشد گفت شده بود شبی صورتی پرنگ با بادیگاردی که دم خونم بود از خونم خارج شدم خونم پر شده بود از طرفدار مونده بودم که چر ساعت۵:۰۰صب نیومدن
+شاید چون خواب بودن دیگه اره
ویو کوک:
رفتم با اعضا کمپانی برا تمیرین رقص آیو هم اومده بود هربار که نگام میکرد قلب تند تر میشد از اون فیلمی که بازی کرده بودم خوشال بودم چون از تمام اون کیص ها راضی بودم
که اومد سمتم
ایو:اوم سلام اقای جونگکوک
- کوک صدام کن خوبی خانم ایو؟
ایو:البته که خوبم تمرین کی شروع میشه؟
- یه ده دیقه دیگه
جین:دوروغ میگهه یه نیم ساعت دیگه
-ابلح بادیگارد به من گفت ده دیقه دیگه
جیمین از پشت یه پسی زد
-چرا میزنی دقیقا؟
جیمین:چون ازت بزرگ ترم
پوکر نگاش کردم تا۱دقیقه همینجور داشتیم همو پوکر نگا میکردیم که رفت
جیمین:عیشش خب من بزرگ ترم
- دلیل نمیشههه
جیمین:دلتم بخاد(از دور با داد)
کلا ابروم جلو ایو رفت بد چن ثانیه خندش گرفت
ایو:شماها خیلی باحالین
- عوم البتههه
نامی:بچه ها بیاین تمیرین کم کم داره شرو میشه
داشتم با ایو تمیرین میکردم بقیه تمیرین کرده بودن و رفته بودن داشتن استراحت میکردم
- رونای خش فرمی داری سسکی گرل
گونه هاش قرمز شد
- نه نه لازم نیس خجالت بکشی
ایو:ممنونم ازتون
بد تمیرین:
حسابی عرق کرده بودم موهام خیس شده بود باید میرفتم حموم
- بچه ها کی میریم خونه؟حسابی عرق کردم باید برم حموم
ته:نَمیری حالا
- وااا شماها چر میخاید امروز ابرو منو به کل ببرین
جین:ابروهم مگه داری تو؟
- منظورت چیه؟
نامی:لنو به خاطره توی عن کلی ناراحت شد و نمیاد کره
قلب کوک:خاک تو سرت دلشو شکوندی
- مهم نیس،من میشناسمش ینی چون از بچگی باهم دوست بودیم کلا میشناسمش زود اشتی میکنه انقد دختر خوبیه هیچی از ادم مخفی نمیکنه و میگه زود با من اشتی میکنه چون از بچگی میشناختمش و..
نامی نزاشت حرفم کامل بزنم
نامی:تو هیچی درباره لنو نمیدونی (پوکر)
- خیر میدون..
نامی:خب بزار همه چیو کامل برات توضیح بدم،تو میدونی که لنو وقتی۱۸سالش بود افسرده گیه شدیدی گرفت؟تو میدونی که وقتی ۲۰سالش بود صرفه های خونی میکرد که با کلی دارو خوب شد؟تو میدونی که ناراحتیه قلبی داره الان؟تو میدونی که وقتی ۲۳سالت بود چرا رفت کمرش و عمل کرد؟نه کوک تو هیچکدوم اینارو نمیدونی چون بهت نگفته بود چون میترسید ناراحت شی البته به منم نگفته بود من فقط زیر نظرش داشتم تا اینکه وقتی۲۴سالش شد همه چیو بهم گفت گفت که به توهم چیزی نگم چون ممکنه ناراحت شی .. کوک تو ارزش هیچکدوم از خوبیای لنورو نداشتی همه این بیماریارو به خاطره تو و من گرفت(کمی داد)
اشکم در اومته بود نمیدونستم چی بگم
- ینی الا لنو ناراحتی قلبی داره؟
ته:نباید اون فیلمو بازی میکردی شرط میبندم الا فیلمتو دیده
ایو:وایسا ببینم لنو کیه؟کوک تو مگه نگفتی من فقط رو ایو کراشم و اونو دوست دارم
جین:کوک و لنو توی یه پرورشگاه بزرگ شدن و وقتی۱۶سالشون بود فرار کردن یه زن که اسمش وینی بود کوک و دوست داشت و کوک و مجبور کرد باهاش ازدواج کنه بدش..
- بسههههههه(داد بلند و گریه های شدید) من اشتباه کردم من..من باید برم پیش لنو اره
هول شده بودم..
ادامش پارت بد-
پارت۱۴
ویو لنو:
نداشتم غذا بخورم تلویزیون روشن کردم هیچی نداشت خاموشش کردم و رفتم خابیدم
ساعت۳:۰۰:
گشنم شد یه نودل برداشتم و درست کردم و خوردم دیگه نتونستم بخابم نشستم انیمه شیطان کش فصل۲رو دیدم تا قسمت۱۵دیدم و چشام درد گرفت خسته شدم گوشیو گذاشتم کنار به ساعت نگاه کردم
ساعت۵:۰۰ بود
+هوفففف حوصلم سر رفته
یکم هوا تاریک بود تا ساعت۵:۴۰دقیقه صب کردم که روشن شه هوا
ساعت۵:۴۵:
هوا یکم روشن شده بود یه ماسک مشکی زدم با یه هودی و یه شلوار گشاد داشتم میرفتم سمت در دیدم اسکیت بردم دم دره تصمیم گرفتم ببرمش پس رفتم تو اتاق و هدفونم و با گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون(اول تصمیم نداشت گوشی ببره)
هیچکس منو نمیشناخت با اون هودیو و ماسک و اینا چون مردم هیچوقت منو با اون لباسا نمیدیدن
ساعت۶:۰۱:
رفتم خونه لباسام عوض کردم صبونه خوردم قرصم خوردم چون ناراحتی قلبی دارم تا الان فقط نامی میدونه هیشکی دیه نمیدونه تصمیم گرفتم برم خرید چون عاشق خرید بودم یه پراهن که تا زانوم بودو صورتی بود پوشیدم بدون هیچ ماسکی یه رژلب قرمز کمرنگم زدم که تقریبا میشد گفت شده بود شبی صورتی پرنگ با بادیگاردی که دم خونم بود از خونم خارج شدم خونم پر شده بود از طرفدار مونده بودم که چر ساعت۵:۰۰صب نیومدن
+شاید چون خواب بودن دیگه اره
ویو کوک:
رفتم با اعضا کمپانی برا تمیرین رقص آیو هم اومده بود هربار که نگام میکرد قلب تند تر میشد از اون فیلمی که بازی کرده بودم خوشال بودم چون از تمام اون کیص ها راضی بودم
که اومد سمتم
ایو:اوم سلام اقای جونگکوک
- کوک صدام کن خوبی خانم ایو؟
ایو:البته که خوبم تمرین کی شروع میشه؟
- یه ده دیقه دیگه
جین:دوروغ میگهه یه نیم ساعت دیگه
-ابلح بادیگارد به من گفت ده دیقه دیگه
جیمین از پشت یه پسی زد
-چرا میزنی دقیقا؟
جیمین:چون ازت بزرگ ترم
پوکر نگاش کردم تا۱دقیقه همینجور داشتیم همو پوکر نگا میکردیم که رفت
جیمین:عیشش خب من بزرگ ترم
- دلیل نمیشههه
جیمین:دلتم بخاد(از دور با داد)
کلا ابروم جلو ایو رفت بد چن ثانیه خندش گرفت
ایو:شماها خیلی باحالین
- عوم البتههه
نامی:بچه ها بیاین تمیرین کم کم داره شرو میشه
داشتم با ایو تمیرین میکردم بقیه تمیرین کرده بودن و رفته بودن داشتن استراحت میکردم
- رونای خش فرمی داری سسکی گرل
گونه هاش قرمز شد
- نه نه لازم نیس خجالت بکشی
ایو:ممنونم ازتون
بد تمیرین:
حسابی عرق کرده بودم موهام خیس شده بود باید میرفتم حموم
- بچه ها کی میریم خونه؟حسابی عرق کردم باید برم حموم
ته:نَمیری حالا
- وااا شماها چر میخاید امروز ابرو منو به کل ببرین
جین:ابروهم مگه داری تو؟
- منظورت چیه؟
نامی:لنو به خاطره توی عن کلی ناراحت شد و نمیاد کره
قلب کوک:خاک تو سرت دلشو شکوندی
- مهم نیس،من میشناسمش ینی چون از بچگی باهم دوست بودیم کلا میشناسمش زود اشتی میکنه انقد دختر خوبیه هیچی از ادم مخفی نمیکنه و میگه زود با من اشتی میکنه چون از بچگی میشناختمش و..
نامی نزاشت حرفم کامل بزنم
نامی:تو هیچی درباره لنو نمیدونی (پوکر)
- خیر میدون..
نامی:خب بزار همه چیو کامل برات توضیح بدم،تو میدونی که لنو وقتی۱۸سالش بود افسرده گیه شدیدی گرفت؟تو میدونی که وقتی ۲۰سالش بود صرفه های خونی میکرد که با کلی دارو خوب شد؟تو میدونی که ناراحتیه قلبی داره الان؟تو میدونی که وقتی ۲۳سالت بود چرا رفت کمرش و عمل کرد؟نه کوک تو هیچکدوم اینارو نمیدونی چون بهت نگفته بود چون میترسید ناراحت شی البته به منم نگفته بود من فقط زیر نظرش داشتم تا اینکه وقتی۲۴سالش شد همه چیو بهم گفت گفت که به توهم چیزی نگم چون ممکنه ناراحت شی .. کوک تو ارزش هیچکدوم از خوبیای لنورو نداشتی همه این بیماریارو به خاطره تو و من گرفت(کمی داد)
اشکم در اومته بود نمیدونستم چی بگم
- ینی الا لنو ناراحتی قلبی داره؟
ته:نباید اون فیلمو بازی میکردی شرط میبندم الا فیلمتو دیده
ایو:وایسا ببینم لنو کیه؟کوک تو مگه نگفتی من فقط رو ایو کراشم و اونو دوست دارم
جین:کوک و لنو توی یه پرورشگاه بزرگ شدن و وقتی۱۶سالشون بود فرار کردن یه زن که اسمش وینی بود کوک و دوست داشت و کوک و مجبور کرد باهاش ازدواج کنه بدش..
- بسههههههه(داد بلند و گریه های شدید) من اشتباه کردم من..من باید برم پیش لنو اره
هول شده بودم..
ادامش پارت بد-
۴۵.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.