P:5
P:5
خواستم برم که خانم صدام کرد
رفتم سمتش
+بله خانم
☆میشه برای من قهوه بیاری
+بله حتمی
رفتم قهوه درست کردم آخه این موقع شب کی قهوه میخوره
قهوه درست کردم رفتم بهش دادم
+بفرمایید
☆ممنون
رفتم سمت اتاق گرفتم خوابیدم
از زبان جین)
☆خب جین اون خدمتکاری که انتخاب کردم عالی بود
_اها اون دختره
☆اسمش چی بود
_اسمش ا.
☆یه دقیقه وایستا وای جین من دیرم شد دیگه میرم
_باش
رفتم مامان بغلم کردم خداحافظی کردم رفت
یعنی چی چرا میخواست من با اون دختره ازدواج کنم اه دلم نمیخواد ازدواج کنم ولی اگه نکنم از ارث محروم میکنه هوف رفتم بالا لباسامو عوض کردم خوابیدم
پایان زبان جین)
پرش زمان صبح)
از خواب پاشدم رفتم سمت سرویس دست صورتمو شستم رفتم لباس هامو عوض کردم رفتم پایین همه خدمتکارا آمده بودن داشتیم صبحونه برای ارباب آماده میکردیم
آماده کردیم
میز چیدیم آماده کردیم
♤ا.ت
+بله
☆برو ارباب بیدار کن
+چشم
رفتم سمت اتاق در زدم
_......
کسی جواب نداد
دوبار در زدم
_بله
+ارباب صبحونه آمادس
_باش برو
رفتم پایین
♤دخترم چی شد
+هیچی ارباب دارن میان پایین
♤باش
ارباب امد پایین صبحونه خورد
صحبونش که تموم شد
_اجوما
از زبان اجوما)
داشتم کارا هارو میکردم که ارباب صدام کرد رفتم سمتش
♤بله ارباب
_امشب به گفته مامانم باید با یکی از خدمتکارا ازدواج کنم
♤بله
_پس همه خدمتکارا آماده کن
ساعت ۸ شب مراسم شروع میکنیم
♤چشم.
_میتونی بری
رفتم سمت آشپز خونه ......
خواستم برم که خانم صدام کرد
رفتم سمتش
+بله خانم
☆میشه برای من قهوه بیاری
+بله حتمی
رفتم قهوه درست کردم آخه این موقع شب کی قهوه میخوره
قهوه درست کردم رفتم بهش دادم
+بفرمایید
☆ممنون
رفتم سمت اتاق گرفتم خوابیدم
از زبان جین)
☆خب جین اون خدمتکاری که انتخاب کردم عالی بود
_اها اون دختره
☆اسمش چی بود
_اسمش ا.
☆یه دقیقه وایستا وای جین من دیرم شد دیگه میرم
_باش
رفتم مامان بغلم کردم خداحافظی کردم رفت
یعنی چی چرا میخواست من با اون دختره ازدواج کنم اه دلم نمیخواد ازدواج کنم ولی اگه نکنم از ارث محروم میکنه هوف رفتم بالا لباسامو عوض کردم خوابیدم
پایان زبان جین)
پرش زمان صبح)
از خواب پاشدم رفتم سمت سرویس دست صورتمو شستم رفتم لباس هامو عوض کردم رفتم پایین همه خدمتکارا آمده بودن داشتیم صبحونه برای ارباب آماده میکردیم
آماده کردیم
میز چیدیم آماده کردیم
♤ا.ت
+بله
☆برو ارباب بیدار کن
+چشم
رفتم سمت اتاق در زدم
_......
کسی جواب نداد
دوبار در زدم
_بله
+ارباب صبحونه آمادس
_باش برو
رفتم پایین
♤دخترم چی شد
+هیچی ارباب دارن میان پایین
♤باش
ارباب امد پایین صبحونه خورد
صحبونش که تموم شد
_اجوما
از زبان اجوما)
داشتم کارا هارو میکردم که ارباب صدام کرد رفتم سمتش
♤بله ارباب
_امشب به گفته مامانم باید با یکی از خدمتکارا ازدواج کنم
♤بله
_پس همه خدمتکارا آماده کن
ساعت ۸ شب مراسم شروع میکنیم
♤چشم.
_میتونی بری
رفتم سمت آشپز خونه ......
۱۹.۷k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.