Part ¹²
Part ¹²
ویو ات
بیدار شدم و دیدم تهیونگ نیستش...شاید کار داشته رفته...رفتم پایین پیش آجوما و بهش کمک کردم که لونا اومد پیشم
...میدونم که تهیونگ دوستت نداره
+از اظهار نظرت خیلی ممنونم و اینکه خیلی تاثیر گذار بود(لبخند)
...تو میدونی اون چند سالشه؟؟؟؟
+⁵⁵⁰ سال
....
+انتظار چیو ازم داری؟
_کسی انتظاری نداره
...ا...ارباب
_گمشو برو کارای خونه رو بکن
...(رفت)
_هوففففف
+سلام...
_خوبی بیب؟
+اوهوم
_اتفاقی افتاده؟
+نه چیزی نیست
_(بغلش کرد)پس اگه چیزی شد حتما بهم بگو
+باشه(لبخند)
لایک:²⁰
کامنت:²⁰
بخدا خیلی کار دارم که کم میزارم
ویو ات
بیدار شدم و دیدم تهیونگ نیستش...شاید کار داشته رفته...رفتم پایین پیش آجوما و بهش کمک کردم که لونا اومد پیشم
...میدونم که تهیونگ دوستت نداره
+از اظهار نظرت خیلی ممنونم و اینکه خیلی تاثیر گذار بود(لبخند)
...تو میدونی اون چند سالشه؟؟؟؟
+⁵⁵⁰ سال
....
+انتظار چیو ازم داری؟
_کسی انتظاری نداره
...ا...ارباب
_گمشو برو کارای خونه رو بکن
...(رفت)
_هوففففف
+سلام...
_خوبی بیب؟
+اوهوم
_اتفاقی افتاده؟
+نه چیزی نیست
_(بغلش کرد)پس اگه چیزی شد حتما بهم بگو
+باشه(لبخند)
لایک:²⁰
کامنت:²⁰
بخدا خیلی کار دارم که کم میزارم
۱۲.۵k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.