زیباترین شخصیت قصه عاشقی من

زیباترین شخصیت قصه عاشقی من
دلبر ترین حضرت عشق ...
از آن مرد هایی میشوم...
که هر شب پشت سرت مینشیند و موهای خرمایی ات را میبافد و عطر موهایت را نفس میکشد...
از آن مرد هایی میشوم...
که وقتی خسته و کوفته از سر کار به خانه برگشت و در حال آشپزی بودی،تو را در آغوش بگیرد و تمام خستگی از تنش بیرون رود...
از آن مرد هایی میشوم...
که پایه تمام شیطنت هایت است،وسط زمستان بستنی میخوریم،زنگ خانه ها را میزنیم و فرار میکنیم،برایت لاک میزنم،عصر های جمعه برایت آشپزی میکنم ،دامن گل گلی ات را میپوشم و برایت ادا و شکلک درمیاورم...
از آن مرد هایی میشوم....
که جدا از دوست داشتنت تو را بلد است
تو را درک میکند
با اخلاق های خاص زنانه تو میسازد
تو را میفهمد
از آن مرد هایی میشوم....
که در زمان پیری،حتی اگر دیابت هم داشته باشم و فشارم بالا و پایین شود
ولی با دیدن تو باز هم قند در دلم آب شود و آن چشمهای جذابت فشارم را بالا و پایین کند
از آن مرد هایی میشوم....
که تو را تاج سر خود میگذارد
تمام شهر از عشقمان صحبت کنند
داغ جداییمان را روی دل تک تک حسودهایمان میگذارم
از آن مرد هایی میشوم...
که عاشق است
عاشق خواهد ماند....
عاشق خواهد ماند...
عاشق خواهد ماند...
دیدگاه ها (۴۸)

حضرت یار...شاهزاده رویاهای من...از آن زن هایی میشوم...که هر ...

سلام دوستان عزیز و آجیای مهربونم لطفا بیست و پنج تا پست اول ...

من میگویم دوستت دارم....تو میگویی:شنیده ای،دیروز آن سر دنیا،...

او شعر را دوست داشت خیال پردازی و سفر را،من...او را دوست داش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط