پارت

پارت 3
ویو تهیونگ
از خواب پاشدم خیلی سرم درد میکردم و چشمام یکم تار میدید دیدم یه دختر کنارمه که یکم دقت کردم دیدم اون یه دختر دیگه ای هست و لباس نداره نگاهی به خودمم کردم لباس ندارم سریع بلند شدم لباسامو پوشیدم و دختره پرت کردم از خونه بیرون یهو یکم از خاطرات دیشب یادم افتاد
تهیونگ : وای نه
تهیونگ سریع اماده شد و دنبال لیا میگشت هی زنگ میزد اما خاموش بود که تهیونگ یادش اومد که به گوشی لیا جی پی اس وصل کرده بود و سریع رفت ببینه کجاست که دید توی خونه ی هست که ادرس ( خودتون یه چیزی تصور کنید)
سریع به اون ادرس رسید و هی زنگ خونه را میزد که خود لیا در را باز کرد
لیا ویو
داشتم صبحونه میخوردم حوصله ام سر رفته بود گوشیمم دیشب توی باران که اب خورد بهش سوخت هانا هم خوابه همینجوری داشتم صبحونه میخوردم یهو صدای زنگ در همینجوری پشت سر هم میزد
لیا: (در را باز کرد) هوی چت..... که حرف لیا با دیدن تهیونگ قط شد و میخواست در را ببنده که تهیونگ پاش را بین لای در گذاشت
تهیونگ: لیا لطفا گوش کن تو اشتباه دیدی لطفا منو ببخش
ایا: ههه اشتباه دیدم تو داشتی اون دختر را میبوسیدی اونم با لذت ههه بعد میگی منو ببخشد( یه اشک از چشمای لیا اومد)
لیا: گمشو نمیخوام اون قیافتو ببینم( عصبانی)
تهیونگ: لیا.....( گریه)
لیا: گمشو( عصبانی)
لیا ویو
داشت میرفت سوار ماشینش بشه که وایستاد گفت
تهیونگ: من بیخیالت نمیشم دوباره برمیگردم
لیا درو بست و افتاد و پشت در گریه میکرد که یهو...


شرط
لایک 15
کامنت 10
ممنون که حمایت میکنید😘
دیدگاه ها (۴)

بچه ها اینو نگفتم تهیونگ مست بوده که داشت اون کارا را انجام ...

پارت 4یهو هانا اومد هانا: چیشده دختر( نگران)لیا: اون اون اوم...

پارت 2هوا تاریک شده بود و باران می امد و لیا اشک میریخت و تو...

پارت 1لیا ویوخیلی ذوق دارم این خبر را به تهیونگ بدم... چند و...

پارت 2. خیانت

وقتی عموت بود

پارت ۲۴ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط