Psychic lover۱۳
Psychic lover۱۳
انگار وقتی ناراحت بودم و
درد میکشیدم خوشحال میشد.
وقتی میخواست بره یک لگد تو پهلوم
زد که مزه ی خون اومد تو دهنم.
سونا:عوضـ…
بخاطر خون توی دهنم بود…اره!
…….:(قهقه ی ترسناک)
رفت بیرون.نشسته بودم و گریه میکردم
بیش از حد گشنم بود!واقعا نیاز داشتم غذا
بخورم.فک کنم باید حمومم برم
کثیف شدم.هوففف
نمیدونستم برم بیرون یا نه.
تهش یا کتک میخورم یا…بهم غذا
میده.
در رو آروم باز کردم رفتم پایین دیدم نیست
به ساعت نگاه کردم ۸ رو نشون میداد.
ولی خدایی عمارتش خیلی بزرگ و
قشنگه.هیچ خدمتکاری هم نداره.
رفتم یک لیوان آب خوردم و لیوانم و
شستم گذاشتم سرجاش.ایی دختر
عاقل.یکم تو عمارتش گشتم و رفتم
تو حیاطش.وقتی اومدم تو دیدم
ساعت ۹شده
همونجا وایساده بودم وسط
عمارت که دیدم در باز شد و اومد تو خونه
تا من و دید اومد سمتم.
……:اینجا چیکار میکنی(عصبی)
سرم رو انداختم پایین و با صدای
گرفته ام گفتم
سونا:ببخشید…امـ..اما گشنمه و
باید…برم حموم
دیدم رفت تو اتاق و با یک دست لباس
اومد.انداختشون رو سرم.برداشتم
و دیدم یک تیشرت و یک باکسر آورد.
تیشرتش سرمه ای بود و اون باکسر هم
که مشکی بود.یعنی شورتش و
داده من بپوشم؟اوففف
رفتم تو اون اتاقه حموم هم داشت.
لباسم و در اوردم دیدم که اون جاهایی
رو که زده بود کبود شده.هیی بدن به
این سفیدی و خوشگلی…هی دختر
الان وقت تعریف نیست.رفتم تو اون
حمومه.ماشاالله چه حمومی.البته خونه
به این بزرگی طبیعیه که حمومش بزرگ باشه.
وقتی رفتم زیر دوش…
انگار وقتی ناراحت بودم و
درد میکشیدم خوشحال میشد.
وقتی میخواست بره یک لگد تو پهلوم
زد که مزه ی خون اومد تو دهنم.
سونا:عوضـ…
بخاطر خون توی دهنم بود…اره!
…….:(قهقه ی ترسناک)
رفت بیرون.نشسته بودم و گریه میکردم
بیش از حد گشنم بود!واقعا نیاز داشتم غذا
بخورم.فک کنم باید حمومم برم
کثیف شدم.هوففف
نمیدونستم برم بیرون یا نه.
تهش یا کتک میخورم یا…بهم غذا
میده.
در رو آروم باز کردم رفتم پایین دیدم نیست
به ساعت نگاه کردم ۸ رو نشون میداد.
ولی خدایی عمارتش خیلی بزرگ و
قشنگه.هیچ خدمتکاری هم نداره.
رفتم یک لیوان آب خوردم و لیوانم و
شستم گذاشتم سرجاش.ایی دختر
عاقل.یکم تو عمارتش گشتم و رفتم
تو حیاطش.وقتی اومدم تو دیدم
ساعت ۹شده
همونجا وایساده بودم وسط
عمارت که دیدم در باز شد و اومد تو خونه
تا من و دید اومد سمتم.
……:اینجا چیکار میکنی(عصبی)
سرم رو انداختم پایین و با صدای
گرفته ام گفتم
سونا:ببخشید…امـ..اما گشنمه و
باید…برم حموم
دیدم رفت تو اتاق و با یک دست لباس
اومد.انداختشون رو سرم.برداشتم
و دیدم یک تیشرت و یک باکسر آورد.
تیشرتش سرمه ای بود و اون باکسر هم
که مشکی بود.یعنی شورتش و
داده من بپوشم؟اوففف
رفتم تو اون اتاقه حموم هم داشت.
لباسم و در اوردم دیدم که اون جاهایی
رو که زده بود کبود شده.هیی بدن به
این سفیدی و خوشگلی…هی دختر
الان وقت تعریف نیست.رفتم تو اون
حمومه.ماشاالله چه حمومی.البته خونه
به این بزرگی طبیعیه که حمومش بزرگ باشه.
وقتی رفتم زیر دوش…
۴.۷k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.