♡: pt♡⁸ ②
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
برم واسشون قهوه بیارم
قدم هامو تند تر کردم و رفتم تو آشپز خونه دستگاه قهوه ساز رو روشن کردم منتظر موندم تا لیوان پر شه
یعنی چرا تهیونگ انقدر عصبی بود؟
این کیه؟
تهیونگ گفت از اون بالا تر نیست ولی چرا نمیتونه جلوی این پسر کاری کنه؟
«صدای قهوه ساز فکرو خیالات ا/ت رو پروند»
اوه درست شد این سوال واسم پیش اومده که اینا اگه خوناشامن چرا انقدر با امکاناتن؟
«یه سینی برداشت و قهوه رو توش گذاشت»
به سمت پسرا رفتم
چوی: عا خوبه به موقع بود بده من
ا/ت: بفرمایین
تهیونگ: ا/ت بیا بشین پیش من
ا/ت: چشم
تهیونگ: خب چوی واسه چی اومدی اینجا
چوی: اومدم سر بزنم بهت مشکلیه!؟
تهیونگ: مگه من سالمندم که میای بهم سر بزنی؟
ا/ت: تهیونگا
تهیونگ: جانم
ا/ت: میشه یه دقیقه باهام بیای
تهیونگ: اره عشقم بریم
«بلند شدن و به سمت اتاق مشترکشون رفتن»
«درو باز کرد»
تهیونگ: چیزی شده ا/ت؟
ا/ت: تهیونگا
تهیونگ: چی شده
ا/ت: تهیونگا نمیدونم این دل دردم طبیعیه یا نه ول..
ولی احساس میکنم خیلی دلم درد میکنه اخ
«نشست و ناله میکرد»
تهیونگ: ا/ت ا/تتت... ا/ت خوبیی؟
«شوگا با سرعت وارد اتاق شد»
شوگا: یاا چی شدد!؟
تهیونگ: هیونگ زنگ بزن امبولانس
شوگا: باشه باشه
«گوشیشو در اورد»
شوگا: فاکک اینجا انتن نداره
تهیونگ: بلندش کن هیونگ میرم ماشینو روشن کنم
شوگا: باشه... ا/ت! خیلی درد داری؟
«چیزی نمیتونست بگه فقط ناله میکرد»
«شوگا بلندش کرد و روی کولش انداخت»
پسرا: ی شده بچه داره میاد؟
شوگا: فکنم
«با سرعت از خونه زد بیرون و خودشو به ماشین رسوند»
«ا/ت رو صندلی عقب نشوند خودشم رفت پشت»
ا/ت: عاخ...«گریه» هیونگ میشه دستتو بدی
شوگا: ا.. اره بیا
«ا/ت دست شوگا رو سفت گرفته بود و فشار میداد»
شوگا ویو:
یعنی انقدر درد داره!؟
هعی امیدوارم هم بچه هم تو سالم از بیمارستان بیرون بیاین
«10 دقیقه بعد»
تهیونگ: از ماشین پیادش کن
منم میرن دکتر خبر کنم
شوگا: باشه
«ا/ت رو براید استایلی بغل کرد و از ماشین پیادش کرد»
«تهیونگم برانکارد اورد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دومین اسلاید چوی☆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
برم واسشون قهوه بیارم
قدم هامو تند تر کردم و رفتم تو آشپز خونه دستگاه قهوه ساز رو روشن کردم منتظر موندم تا لیوان پر شه
یعنی چرا تهیونگ انقدر عصبی بود؟
این کیه؟
تهیونگ گفت از اون بالا تر نیست ولی چرا نمیتونه جلوی این پسر کاری کنه؟
«صدای قهوه ساز فکرو خیالات ا/ت رو پروند»
اوه درست شد این سوال واسم پیش اومده که اینا اگه خوناشامن چرا انقدر با امکاناتن؟
«یه سینی برداشت و قهوه رو توش گذاشت»
به سمت پسرا رفتم
چوی: عا خوبه به موقع بود بده من
ا/ت: بفرمایین
تهیونگ: ا/ت بیا بشین پیش من
ا/ت: چشم
تهیونگ: خب چوی واسه چی اومدی اینجا
چوی: اومدم سر بزنم بهت مشکلیه!؟
تهیونگ: مگه من سالمندم که میای بهم سر بزنی؟
ا/ت: تهیونگا
تهیونگ: جانم
ا/ت: میشه یه دقیقه باهام بیای
تهیونگ: اره عشقم بریم
«بلند شدن و به سمت اتاق مشترکشون رفتن»
«درو باز کرد»
تهیونگ: چیزی شده ا/ت؟
ا/ت: تهیونگا
تهیونگ: چی شده
ا/ت: تهیونگا نمیدونم این دل دردم طبیعیه یا نه ول..
ولی احساس میکنم خیلی دلم درد میکنه اخ
«نشست و ناله میکرد»
تهیونگ: ا/ت ا/تتت... ا/ت خوبیی؟
«شوگا با سرعت وارد اتاق شد»
شوگا: یاا چی شدد!؟
تهیونگ: هیونگ زنگ بزن امبولانس
شوگا: باشه باشه
«گوشیشو در اورد»
شوگا: فاکک اینجا انتن نداره
تهیونگ: بلندش کن هیونگ میرم ماشینو روشن کنم
شوگا: باشه... ا/ت! خیلی درد داری؟
«چیزی نمیتونست بگه فقط ناله میکرد»
«شوگا بلندش کرد و روی کولش انداخت»
پسرا: ی شده بچه داره میاد؟
شوگا: فکنم
«با سرعت از خونه زد بیرون و خودشو به ماشین رسوند»
«ا/ت رو صندلی عقب نشوند خودشم رفت پشت»
ا/ت: عاخ...«گریه» هیونگ میشه دستتو بدی
شوگا: ا.. اره بیا
«ا/ت دست شوگا رو سفت گرفته بود و فشار میداد»
شوگا ویو:
یعنی انقدر درد داره!؟
هعی امیدوارم هم بچه هم تو سالم از بیمارستان بیرون بیاین
«10 دقیقه بعد»
تهیونگ: از ماشین پیادش کن
منم میرن دکتر خبر کنم
شوگا: باشه
«ا/ت رو براید استایلی بغل کرد و از ماشین پیادش کرد»
«تهیونگم برانکارد اورد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دومین اسلاید چوی☆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳۵.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.