「 دلبر خانزاده 💜」
「 دلبر خانزاده 💜」
#PART_13
༄•┄┅┄┅┄〔💜💍〕┄┅┄┅┄•༄
از لحاظ ظاهری که عالیِ عالی بود ولی فوق العاده مغرور بود.. من که لبخندشو ندیدم و اوج خندش به یه لبخند کج تبدیل میشد.
من که ازش میترسیدم.. سرش از اتاق رفتم بیرون.. دستمو گرفت و خواست اولین قدمو
برداره ک دستشو پس زدم و نگاه پر نفرتمو دوختم به نگاه متعجبش..
_ دست بهم نزن... لطفا.
لباشو روی هم فشار داد و سرشو تکون داد...
پدرم و اردلانخان با دیدنمون از جاشون بلند شدن
اردلان: خب جوابت چیه دخترم؟
آراد: جوابش مثبته..
اره جوابم مثبته..به کسی که هیچ حسی بهش ندارم.. به کسی که می دونم فقط به خاطر اینکه از ارث محروم نشه منو میخواد..به کسی که قبل
من یه بار ازدواج کرده و طلاقش داده.. به کسی که ٩ سال ازم بزرگ تره...
༄•┄┅┄┅┄〔💜💍〕┄┅┄┅┄•༄
#PART_13
༄•┄┅┄┅┄〔💜💍〕┄┅┄┅┄•༄
از لحاظ ظاهری که عالیِ عالی بود ولی فوق العاده مغرور بود.. من که لبخندشو ندیدم و اوج خندش به یه لبخند کج تبدیل میشد.
من که ازش میترسیدم.. سرش از اتاق رفتم بیرون.. دستمو گرفت و خواست اولین قدمو
برداره ک دستشو پس زدم و نگاه پر نفرتمو دوختم به نگاه متعجبش..
_ دست بهم نزن... لطفا.
لباشو روی هم فشار داد و سرشو تکون داد...
پدرم و اردلانخان با دیدنمون از جاشون بلند شدن
اردلان: خب جوابت چیه دخترم؟
آراد: جوابش مثبته..
اره جوابم مثبته..به کسی که هیچ حسی بهش ندارم.. به کسی که می دونم فقط به خاطر اینکه از ارث محروم نشه منو میخواد..به کسی که قبل
من یه بار ازدواج کرده و طلاقش داده.. به کسی که ٩ سال ازم بزرگ تره...
༄•┄┅┄┅┄〔💜💍〕┄┅┄┅┄•༄
۲.۲k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.