وقتی بچه بودم یه سوال توی ذهنم وجود داشت و دوست داشتم جوا
وقتی بچه بودم یه سوال توی ذهنم وجود داشت و دوست داشتم جوابش رو از ادم های مختلف بشنوم.همیشه از اونا میپرسیدم چرا ماه و خورشید کنار هم نیستن؟
میدونی هر کسی یه جوابی میداد .یکی برام جو زمین رو توضیح میداد یکی داستان سرایی میکرد و به زبان کودکانه سعی میکرد قانعم کنه و من تنها لبخند میزدم.
زیباترین جواب رو مادرم بهم داد.
ازش پرسیدم "مامان چرا ماه و خورشید کنار هم نیستن؟".میدونی بار اولی نبود که این سوال رو ازش.میپرسیدم ولی اولین بار بود که اینطور جوابی بهم میداد .بهم گفت:یک افسانه پشت ماه و خورشیده .خورشید هر روز به امید اینکه بالاخره میتونه ماهش روببینه طلوع و زمین رو از نورش غنی میکنه.از زیبایی از نور و روشنایی .طوری که انگار میخواد بهترین چیزهاروبرای دیدارش با ماه به جا بزاره و این دقیقا کاریه که شب ها ماه برای دیدن خورشید انجام میده...اونها اسمون رو برای دیدارشون زیبا میکنن.یکی با طلوعش و درخشیدن،اون یکی با پخش کردن ستاره هاشولی اینقدر در تلاش برای دیدن همدیگه هستن که تمام توانشون از هم گرفته میشه و در حالی که همه جای زمین رو طی کردن.ارام ارام به خواب میرن.یکی به خواب میره و دیگری برای عشق ورزیدن بیدار میشه!
خورشید میره و ماه چشم هاش رو برای زیبا کردن اسمون باز میکنه
بهم گفت،تنها یک زمان هست که ماه و خورشیدمیتونن همدیگه روببینن،زمانی که خورشید پشت ابرهاش در حال غروبه و ماه در حال کنار زدن اون ابر هاس...
میدونی هر کسی یه جوابی میداد .یکی برام جو زمین رو توضیح میداد یکی داستان سرایی میکرد و به زبان کودکانه سعی میکرد قانعم کنه و من تنها لبخند میزدم.
زیباترین جواب رو مادرم بهم داد.
ازش پرسیدم "مامان چرا ماه و خورشید کنار هم نیستن؟".میدونی بار اولی نبود که این سوال رو ازش.میپرسیدم ولی اولین بار بود که اینطور جوابی بهم میداد .بهم گفت:یک افسانه پشت ماه و خورشیده .خورشید هر روز به امید اینکه بالاخره میتونه ماهش روببینه طلوع و زمین رو از نورش غنی میکنه.از زیبایی از نور و روشنایی .طوری که انگار میخواد بهترین چیزهاروبرای دیدارش با ماه به جا بزاره و این دقیقا کاریه که شب ها ماه برای دیدن خورشید انجام میده...اونها اسمون رو برای دیدارشون زیبا میکنن.یکی با طلوعش و درخشیدن،اون یکی با پخش کردن ستاره هاشولی اینقدر در تلاش برای دیدن همدیگه هستن که تمام توانشون از هم گرفته میشه و در حالی که همه جای زمین رو طی کردن.ارام ارام به خواب میرن.یکی به خواب میره و دیگری برای عشق ورزیدن بیدار میشه!
خورشید میره و ماه چشم هاش رو برای زیبا کردن اسمون باز میکنه
بهم گفت،تنها یک زمان هست که ماه و خورشیدمیتونن همدیگه روببینن،زمانی که خورشید پشت ابرهاش در حال غروبه و ماه در حال کنار زدن اون ابر هاس...
۱۹۴
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.