عروسقاتل

#عـروس‌ِقاتـل
part_29
The killer bride

با دیدن تهیونگ و شنیدن اون صدای عصبی و جدیش  تو خودم جمع شدم، یه لحظه حس کردم دزدی کرده بودم.

آروم لب زدم:
- بخدا هیچی اجوما برام غذا آورد.

نگاه بدی بهم کرد و اومد جلو سینی رو گرفت کوبوند تو دیوار با ترس جیغ خفه ای کشیدم که گفت:
- اون غلط کرد باتو

بهت خوبی کردم پرونشو تو لیاقت خوردن اون غذاهارو نداری.

پوزخندی زد به زمین اشاره کرد و ادامه داد:
- البته الان چرا میتونی از رو زمین جمع کنی بخوری.

بهت زده بهش خیره شدم که رفت بیرون.

هرچی خورده بودم کوفتم شد؛ تاحالا انقدر حس حقارت نکرده بودم.

با بغض به تخت تکیه دادم و خودمو بغل کردم، با شنیدن صدای در و پشت بندی صدای یه دختره که با عشوه حرف میزد گوشامو تیز کردم.

تهیونگ بهش گفت خوش اومدی عزیزم‌!
حتما این همون زن تهیونگه، بیخیال شونه ای بالا انداختم و به بدبختی خودم فکر کردم.

از حرفای اجوما معلوم بود زن تهیونگ پولداره!
شاید اگه منم تو یه خانواده خوب بزرگ میشدم وضعم به اینجا نمی‌رسید.

حمایتتت🩷🩷🫶🏻
دیدگاه ها (۱۸)

دوستان شرمنده من یه مدت نمیتونم فعالیت کنم به بزرگی خودتون ب...

#عـروس‌ِقاتـلpart_۳٠The killer bride با صدای قار قور شکمم دس...

#عـروس‌ِقاتـلpart_۲۸The killer bride با اون کارش حالا دیگه ا...

#عـروس‌ِقاتـلpart_۲۷The killer bride درست حدس زدم!..از ترسم ...

black flower(p,239)

black flower(p,240)

خب همون طور که همتون میدونین دیشب عروسی بودم و یخوری پولارو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط