استاد کیم

(استاد کیم )
پارت ۱۰

استاد کیم سمته میز اش رفت و کیف اش را جم کرد و روبه مینو کرد خیلی خوشحال و با لبخند گفت
تهیونگ : فردا میبینمت
مینو : آره می‌بینیم
استاد کیم از اتاق خارج شد و مینو زود از جاش بلند شد و درو قفل کرد به در تکیه داد
//یا خدا اااا خاک تو سرک شده چطور برم اوف //
با صدا گریه الکی حرف هایش را میگفت

((((((وقتی اولی اسم اش مینویسم بعدش چهار نقطه میزارم بعدش حرف های که در ذهن اشان میزنن رو مینویسم اومیدوارم فهمیده باشید )))))))

تیهونگ .... ای وار گوشیم یادم رفته
استاد کیم دوباره راه اش را برگشت کرد و با در قفل شده مواجه شد
مینو زود نگاه اش را به پشته اش کرد و استاد کیم از شیشه معلوم شد
تهیونگ : خانم کوچولو تو درو قفل کردی
مینو .... یا خدا بدبخت شدم
باز هم گریه الکی کرد .. و استاد کیم دوباره گفت
تهیونگ : خانم کوچولو میدونم یه دردی داری زود باش بگو دیگه ..
تهیونگ ...... این دختر یه مشکلی داره که بهم نمیگه
استاد کیم دوباره گفت
تهیونگ : خانم میتونی بهم بگی میدونم مشکلی داری

مینو .... ای وای از خجالت آب شدم مطمئنم که فهمید دردم داره زیاد تر میشه باید تو مدرسه اینجوری میشدم باید بگم نه نه نمیگم
مینو : نه چیزی نیست شما برید
تهیونگ : نمیرم تا نگید
مینو با کلافگی گفت
مینو : چرا چرا رفتی ولی دوباره برگشتی برید دیگه
تهیونگ : خانم کوچولو ما دو نفر آخری نفر هستیم که تو این مدرسه هستیم باید به من بگی وگرنه اینجا میمونی نمی‌ترسی
مینو .... راست میشه خدا چیکار کنم چاره دیگی ندارم باید بهش بگم
چشم هایش را بست و آب دهن اش را قورت داد با خجالت گفت
مینو : راستش میشه برام یه چیزی بخرید
تهیونگ : آره فقد کافیه بهم بگید
مینو لب پایین اش را گاز گرفت و گفت
مینو: منن ... راستش ....پ .... پد ... میخواستم
تهیونگ : باشه همین الان میام
استاد کیم زود سمته موتر اش رفت
مینو .... خاک تو سرت جلو استادت ابروت رفت تو خجالت سرت نمیشه اوف
منتظر ماند تا استاد کیم بیاد مدتی گذشت که بلاخره استاد کیم اومد و چند تق به در زد
@yonjin953
دیدگاه ها (۱)

(استاد کیم )پارت ۱۱ تهیونگ : خانم کوچولو بیا آوردمش مینو که ...

(استاد کیم )پارت ۱۲مینو .... عمه خوبم به حرف بزرگان خدا کنه ...

(استاد کیم )پارت ۹// یااااااااا خداااا چه قلتی بکنم چرا زیر ...

استاد کیم پارت ۸ امروز هم مثل هر روز مینو دختر شیطون زود به ...

رمان جیمین

:تهیونگ: الان که رفتیم با احترام با پدر و مادرم صحبت می کنی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط