دوستدختراجارهای

#دوست_دختر_اجاره_ای
#پارت_پنجم

که یه دختر وارد شد یه سمت منو کوک آمد که می‌خواست کوک رو ببوسه کوک خودش رو به عقب کشی که دختره گفت:

جیسو: هعی کوک چیکار میکنی مگه ما قرار

نیست باهم ازدواج کنیم پس چرا اینجور

میکنی!؟ *با داد و بی داد*

منم که باید نقش دوست دختر کوک رو بازی

می‌کردم که گفتم :

ا.ت: اومم ددی این دختر چی میگه

جیسو: چی ددی؟ اینجا چهخبر؟

ا.ت: اومم من باید اینو از شما بپرسم

جیسو: من قراره ماه بعد با کوک ازدواج کنم

ا.ت: هع هع به همین خیال باش ولی...

جیسو: ولی چی* داد*

[ا.ت همه داشتن نگاهمون میکردن کوک منو

به سمت خودش کشید و لبام رو بوسید

دختره با تعجب نگاه میکرد و بغضش گرفته بود
که کوک گفت:

کوک :منو تو هیچ وقت ازدواج نمی‌کنیم منو

ا.ت الان نامزدیم

که همه با تعجب بهمون نگاه کردن

پ.کوک: هعی کوک چه مرگت چشده

م.کوک: جواب بدههه

که کوک گفت......

ادامه دارد📀🍻



#پایان_پارت_پنجم

اصکی نشانه قدرت ماس

ت

#اصکی_ممنوع
دیدگاه ها (۰)

#دوست_دختر_اجاره_ای #پارت_ششمم.کوک جواب بده کوک: من نمیخوام ...

#دوست_دختر_اجاره_ای #پارت_هفتم (پارت_آخر) ا.ت :هی دختر عوضی ...

#دوست_دختر_اجاره_ای #پارت_چهارم کوک: آماده شو بریما.ت : چشم ...

#دوست_دختر_اجاره_ای #پارت_سومپوشوندمش و رو تخت دراز گشیدم وق...

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

⁴²ا/ت: کاری نکن من نرم کوک: فدات بشم برو خوشبگذره ا/ت: خدافظ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط