منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:66
#ات
حولمو تنم کردم و بیرون رفتم رو تخت نشسته بود رو صندلی نشستم و شروع کردم به خشک کردن موهام.
که اومدو بغـ..لم کرد
جونگکوک:خانومی
بی توجه سشوارو بستم و روی میز گذاشتم.
جونگکوک:دیگه جدابمو نمیدی؟
ات:چی بگم؟
جونگکوک: از خوشگلی چشات بگو
به اینه خیرع شدم راست میگفت چشام خیلی خوشگل بودن
خوشگل ترین بخش صورتم چشام بود که همه رو غرق خودش میکرد.
از تو اینه بهش خیره شدم.
ات:چشایی که دیگه خواب بهش نمیاد؟چشایی که پف کردن و نیاز به استراحت دارن؟
چهرش غمگین شد.
یه صندلی اوردو کنارم نشست دستی توی موهام کشید
بعد سرشو نزدیک اوردو بو کشید
جونگکوک:چشات خیلی خوشگلن خودتم خوشگلی!
ات: اها بعد چشای فردی که تو زندگیتن حتما خوشگل تره مگه نه؟
جونگکوک: بحث اونو وسط نکش
ات: چرا به غرورت بر میخوره؟ یا غیرتی میشی؟
جونگکوک: ات موضوع روعوض نکن
ات: میخام عوض کنم چون حقیقته.
جونگکوک:کار ی نکن کنترلمو از دست بدم
ات: چرا؟ میخای دوباره بزنیم؟بزن دیگه یالا بزن مگه نزدی؟
جونگکوک:دو دیقه میخام از دلت در بیارم باز گند میزنی تو همه چی
ات: مقصرش خودتی با وجود اینکه بهم حسی نداشتی باهام ازدواج کردی تا ببینی چطور عذاب میکشم.تا ببینی چطور دارم با دردت میسوزم و میسازم.
جونگکوک: من میرم بیرون شب هم نمیام
بلند شدمو گفتم
ات: برو برو شب روهم باهمون دختره بگزرون.
بلند شدو دستشو بلند کرد
جونگکوک: خفه شو!
چشام پر شد.
چند قدم عقب رفتم.
پاهام سست شد و رو زمین افتادم.
زود سمتم اومد.
جونگکوک:خوبی؟
ات:بهم دست نزن.
جونگکوک:انقد دستور نده
ات:ببخشید که نتونستم مثل اون دختره بشم.
جونگکوک: تا کی میخای زر بزنی؟
ات:من زر میزنم؟
جونگکوک:نه پس عمم زرمیزنه
ات: توکه عمه نداشتی
جونگکوک: حالاهرچی
ات:برو بیرون میخام لباس بپوشم
جونگکوک: عه من که دیدمت
ات: یاااا برو بیرون میمون
جونگکوک: باشه حالا گیس تو گیس کشی نکن میرم
بلند شدو از اتاق خارج شد خاستم حوله امو باز کنم که دروباز کرد
جونگکوک: سورپرایز
کفشمو برداشتم و پرت کردم سمتش
ات: اشغالللللل برو بیرونننننن
لبخند ضایه ای زد و رفت.
پارت:66
#ات
حولمو تنم کردم و بیرون رفتم رو تخت نشسته بود رو صندلی نشستم و شروع کردم به خشک کردن موهام.
که اومدو بغـ..لم کرد
جونگکوک:خانومی
بی توجه سشوارو بستم و روی میز گذاشتم.
جونگکوک:دیگه جدابمو نمیدی؟
ات:چی بگم؟
جونگکوک: از خوشگلی چشات بگو
به اینه خیرع شدم راست میگفت چشام خیلی خوشگل بودن
خوشگل ترین بخش صورتم چشام بود که همه رو غرق خودش میکرد.
از تو اینه بهش خیره شدم.
ات:چشایی که دیگه خواب بهش نمیاد؟چشایی که پف کردن و نیاز به استراحت دارن؟
چهرش غمگین شد.
یه صندلی اوردو کنارم نشست دستی توی موهام کشید
بعد سرشو نزدیک اوردو بو کشید
جونگکوک:چشات خیلی خوشگلن خودتم خوشگلی!
ات: اها بعد چشای فردی که تو زندگیتن حتما خوشگل تره مگه نه؟
جونگکوک: بحث اونو وسط نکش
ات: چرا به غرورت بر میخوره؟ یا غیرتی میشی؟
جونگکوک: ات موضوع روعوض نکن
ات: میخام عوض کنم چون حقیقته.
جونگکوک:کار ی نکن کنترلمو از دست بدم
ات: چرا؟ میخای دوباره بزنیم؟بزن دیگه یالا بزن مگه نزدی؟
جونگکوک:دو دیقه میخام از دلت در بیارم باز گند میزنی تو همه چی
ات: مقصرش خودتی با وجود اینکه بهم حسی نداشتی باهام ازدواج کردی تا ببینی چطور عذاب میکشم.تا ببینی چطور دارم با دردت میسوزم و میسازم.
جونگکوک: من میرم بیرون شب هم نمیام
بلند شدمو گفتم
ات: برو برو شب روهم باهمون دختره بگزرون.
بلند شدو دستشو بلند کرد
جونگکوک: خفه شو!
چشام پر شد.
چند قدم عقب رفتم.
پاهام سست شد و رو زمین افتادم.
زود سمتم اومد.
جونگکوک:خوبی؟
ات:بهم دست نزن.
جونگکوک:انقد دستور نده
ات:ببخشید که نتونستم مثل اون دختره بشم.
جونگکوک: تا کی میخای زر بزنی؟
ات:من زر میزنم؟
جونگکوک:نه پس عمم زرمیزنه
ات: توکه عمه نداشتی
جونگکوک: حالاهرچی
ات:برو بیرون میخام لباس بپوشم
جونگکوک: عه من که دیدمت
ات: یاااا برو بیرون میمون
جونگکوک: باشه حالا گیس تو گیس کشی نکن میرم
بلند شدو از اتاق خارج شد خاستم حوله امو باز کنم که دروباز کرد
جونگکوک: سورپرایز
کفشمو برداشتم و پرت کردم سمتش
ات: اشغالللللل برو بیرونننننن
لبخند ضایه ای زد و رفت.
۱۲.۳k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.