فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت شصت و یک
∆ درست صحبت کن
• دهنت رو ببند
نگهبان این اقا باعث ایجاد مزاحمت برای یکی از بیمار ها شده لطفا بندازیدش بیرون
نگهبان: چشم قربان
بفرمایید برید بیرون جناب
∆ من میرم ولی خیلی زود برمیگردم
• نمیتونی برگردی زیاد خیال بافی نکن
تهیونگ رفت بیرون و ا/ت منتظر به یونگی خیره شده بود که یونگی گفت
• اول بشینید بعد تعریف میکنم
- باشه
همه منتظر به یونگی خیره شده بودن
یونگی داشت داخل گوشیش دنبال یه چیزی میگشت که بعد از چند ثانیه شروع به حرف زدن کرد
• دیشب جونگ کوک بهم زنگ زد
یکمی نگران بود
داشت درمورد تهیونگ حرف میزد
و همینطور مین جی
اون گفت که افرادی رو برای کشتنش استخدام کردن تا ریاست و قدرتش رو به دست بیارن
اون ازم خواست که هرچی دارایی داره به اسم ا/ت زده بشه چون تهیونگ نمیتونه بلایی سر ا/ت بیاره
منم امروز قرار بود اینکار رو انجام بدم ولی وقتی که فهمیدم شما حامله اید دیگه انجامش ندادم چون جونگ کوک یه وارث داره یه وارث از گوشت و خون خودش
ا/ت تو باید خیلی مراقب باشی
چون حالا که جونگ کوک نیست مطمئنا میان سراغ تو و بچت پس باید خیلی مراقب غذا هایی که میخوری یا جایی که میری باشی
حالا که تهیونگ به خواسته ش رسیده
یه مشکل دیگه براش بوجود اومده
- چه مشکلی؟
• بچه ت
اون هرکاری برای از بین بردن اون بچه انجام میده
ممکنه حتی یه قربانیه دیگه برای کشتن انتخاب کنه
پس خیلی مراقب خودتون باشید در ضمن جونگ کوک یه صدا برام فرستاد و گفت این رو فقط و فقط بدم به ا/ت تا گوش کنه
- برای من؟
• درسته برو داخل اتاق و بهش گوش بده
- باشه
رفتم داخل اتاق و صدا رو پلی کردم
صدای جونگ کوک پخش میشه
+ سلام خوبی؟
میدونم شاید الان خبر به گوشت رسیده باشه و الان هم شاید گریه بکنی
اما نگران نباش یادت باشه من یه قولی بهت دادم
و مطمئن باش به این قولی که دادم عمل میکنم
پس خوب غذا بخور و مراقب خودت باش
درسته من الان پیشت نیستم ولی در نبودم از یونگی و جیمین کمک بگیر
اون ها مثل خواهرشون دوست دارن پس کاری داشتی بهشون بگو
به حرفای یونگی گوش بده و مراقب خودت باش.........(از پشت گوشی بوسش کرد) گریه نکن چون گریه کردن فایده ای نداره
در ضمن دوست دارم مادمازل
و اینکه من برمیگردم
منتظرم باش
پارت شصت و یک
∆ درست صحبت کن
• دهنت رو ببند
نگهبان این اقا باعث ایجاد مزاحمت برای یکی از بیمار ها شده لطفا بندازیدش بیرون
نگهبان: چشم قربان
بفرمایید برید بیرون جناب
∆ من میرم ولی خیلی زود برمیگردم
• نمیتونی برگردی زیاد خیال بافی نکن
تهیونگ رفت بیرون و ا/ت منتظر به یونگی خیره شده بود که یونگی گفت
• اول بشینید بعد تعریف میکنم
- باشه
همه منتظر به یونگی خیره شده بودن
یونگی داشت داخل گوشیش دنبال یه چیزی میگشت که بعد از چند ثانیه شروع به حرف زدن کرد
• دیشب جونگ کوک بهم زنگ زد
یکمی نگران بود
داشت درمورد تهیونگ حرف میزد
و همینطور مین جی
اون گفت که افرادی رو برای کشتنش استخدام کردن تا ریاست و قدرتش رو به دست بیارن
اون ازم خواست که هرچی دارایی داره به اسم ا/ت زده بشه چون تهیونگ نمیتونه بلایی سر ا/ت بیاره
منم امروز قرار بود اینکار رو انجام بدم ولی وقتی که فهمیدم شما حامله اید دیگه انجامش ندادم چون جونگ کوک یه وارث داره یه وارث از گوشت و خون خودش
ا/ت تو باید خیلی مراقب باشی
چون حالا که جونگ کوک نیست مطمئنا میان سراغ تو و بچت پس باید خیلی مراقب غذا هایی که میخوری یا جایی که میری باشی
حالا که تهیونگ به خواسته ش رسیده
یه مشکل دیگه براش بوجود اومده
- چه مشکلی؟
• بچه ت
اون هرکاری برای از بین بردن اون بچه انجام میده
ممکنه حتی یه قربانیه دیگه برای کشتن انتخاب کنه
پس خیلی مراقب خودتون باشید در ضمن جونگ کوک یه صدا برام فرستاد و گفت این رو فقط و فقط بدم به ا/ت تا گوش کنه
- برای من؟
• درسته برو داخل اتاق و بهش گوش بده
- باشه
رفتم داخل اتاق و صدا رو پلی کردم
صدای جونگ کوک پخش میشه
+ سلام خوبی؟
میدونم شاید الان خبر به گوشت رسیده باشه و الان هم شاید گریه بکنی
اما نگران نباش یادت باشه من یه قولی بهت دادم
و مطمئن باش به این قولی که دادم عمل میکنم
پس خوب غذا بخور و مراقب خودت باش
درسته من الان پیشت نیستم ولی در نبودم از یونگی و جیمین کمک بگیر
اون ها مثل خواهرشون دوست دارن پس کاری داشتی بهشون بگو
به حرفای یونگی گوش بده و مراقب خودت باش.........(از پشت گوشی بوسش کرد) گریه نکن چون گریه کردن فایده ای نداره
در ضمن دوست دارم مادمازل
و اینکه من برمیگردم
منتظرم باش
۶۴۶
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.