سیاه و سفیدpt4
سیاه و سفیدpt4
آت رفت حموم چون تو ماشین بحث بابای ناتنیش پیش اومد سرش درد گرفته بود.
آت میتونست هر دردیو تحمل کنه ولی سر دردش خیلی بده برا همین هم هروقت سر درد میگیره با تیغ یه درد جدید برا خودش درست میکنه تا سر دردشو فراموش کنه پس یه تیغ از بسته درآورد روی دستش گذاشت چند تا خط انداخت ولی این دفعه خیلی عمیق بود جوری که باعث شد بدنش ضعف بره.با کلی تلاش خودشو شست و اومد بیرون .
از خونه با خودش باند آورد بود پس دستشو بست یه هودی طوسی پوشید با یه شلوار چهار خونه ای بعدشم رفت رو تخت یه قرص خواب خورد خوابید.
کوک اومد به آت بگه که بیاد غذا بخوره دید یه قرص کنارشه و خوابیده قرصو برداشت و زنگ زد به دکتر
-این قرصی که براتون عکسشو فرستادم برای چیه
&خب این قرص خوابه باید نسخه دکتر داشته باشند تا بتونم بخرن.برای خانم ات؟
-اره
&خب چیزه عادیه یکه از اینا داشته باشن بعضی ها به دلیل افسردگی نمیتونن درست بخوابن برا همین از این قرص استفاده میکنن
-مرسی
چون آت خواب بود خودش رفت یکم غذا خوردن و چون میرفت سرکار آماده شد تا بره
(پرش زمانی ساعت 9)
آت از خواب بیدار شد دستش میسوخت ولی این دردو دوست داشت .
رفت پایین دید کوک نیست که یهو گوشیش زنگ خورد شوگا بود
@سلام خوبی؟
+سلام ممنون
@ات من یه چند وقت دارم میرم نیویورک نیستم مشکلی نداری
-نه اوکیه
@باشه پس مراقب خودت باش سعی میکنم زود برگردم
+باش
«««ویو کوک»»»
تو شرکت بودم ولی تمام فکرم پیش آت بود که سر خودش بلایی نیاره .من چرا اینطوری شدم ؟عاشقش شدم؟نبابا من ؟من حتی با خودمم نمیتونم عین آدم رفتار کنم چه برسه به کسی که عاشقشم.
کوک کاراشو انجام داد و رفت خونه که دید آت داره تلویزیون میبینه
-نمیخوای شام بخوری(سرد)
+نه (سرد)
آت داشت کانال جابجا میکرد که کوک دستشو دید
-چرا دوباره دستتو بستی
استینشو کشید پایین
+هیچی
_ببینم
+ولم کن چیزی نیست آیی
-بده (داد)
+نکن...آیی...ولم کن
باندشو باز کرد
-بلند شو بریم دکتر
+بابا ولم من خودش خوب میشه
-بلند شو(داد)
+نمیخوام
-خب دیوانه عفونت میکنه
+تا الان که چیزی نشده
آت رفت حموم چون تو ماشین بحث بابای ناتنیش پیش اومد سرش درد گرفته بود.
آت میتونست هر دردیو تحمل کنه ولی سر دردش خیلی بده برا همین هم هروقت سر درد میگیره با تیغ یه درد جدید برا خودش درست میکنه تا سر دردشو فراموش کنه پس یه تیغ از بسته درآورد روی دستش گذاشت چند تا خط انداخت ولی این دفعه خیلی عمیق بود جوری که باعث شد بدنش ضعف بره.با کلی تلاش خودشو شست و اومد بیرون .
از خونه با خودش باند آورد بود پس دستشو بست یه هودی طوسی پوشید با یه شلوار چهار خونه ای بعدشم رفت رو تخت یه قرص خواب خورد خوابید.
کوک اومد به آت بگه که بیاد غذا بخوره دید یه قرص کنارشه و خوابیده قرصو برداشت و زنگ زد به دکتر
-این قرصی که براتون عکسشو فرستادم برای چیه
&خب این قرص خوابه باید نسخه دکتر داشته باشند تا بتونم بخرن.برای خانم ات؟
-اره
&خب چیزه عادیه یکه از اینا داشته باشن بعضی ها به دلیل افسردگی نمیتونن درست بخوابن برا همین از این قرص استفاده میکنن
-مرسی
چون آت خواب بود خودش رفت یکم غذا خوردن و چون میرفت سرکار آماده شد تا بره
(پرش زمانی ساعت 9)
آت از خواب بیدار شد دستش میسوخت ولی این دردو دوست داشت .
رفت پایین دید کوک نیست که یهو گوشیش زنگ خورد شوگا بود
@سلام خوبی؟
+سلام ممنون
@ات من یه چند وقت دارم میرم نیویورک نیستم مشکلی نداری
-نه اوکیه
@باشه پس مراقب خودت باش سعی میکنم زود برگردم
+باش
«««ویو کوک»»»
تو شرکت بودم ولی تمام فکرم پیش آت بود که سر خودش بلایی نیاره .من چرا اینطوری شدم ؟عاشقش شدم؟نبابا من ؟من حتی با خودمم نمیتونم عین آدم رفتار کنم چه برسه به کسی که عاشقشم.
کوک کاراشو انجام داد و رفت خونه که دید آت داره تلویزیون میبینه
-نمیخوای شام بخوری(سرد)
+نه (سرد)
آت داشت کانال جابجا میکرد که کوک دستشو دید
-چرا دوباره دستتو بستی
استینشو کشید پایین
+هیچی
_ببینم
+ولم کن چیزی نیست آیی
-بده (داد)
+نکن...آیی...ولم کن
باندشو باز کرد
-بلند شو بریم دکتر
+بابا ولم من خودش خوب میشه
-بلند شو(داد)
+نمیخوام
-خب دیوانه عفونت میکنه
+تا الان که چیزی نشده
۷.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.