عشقپنهانمن

#عشق_پنهان_من
#پارت_۱٠

غذا تموم شد و وسایل رو جمع کردیم
که یهو. موزیک پخش شد و هرکی دست دوست دخترش رو میگرفت و باهاش میرقصید سهون هم رو مبل بود و نگاه میکرد و منم محو زیباییش شدم (تو دلش: چته دختر چت شده نباید عاشقش بشی)
یهو دستی جلوم دراز شد دیدم که سه رویی بود منم خدا خواسته دستشو گرفتم و رقصیدیم متوجه نگاه سنگین سهون شدم ولی اهمیتی ندادم و بیشتر به سه رویی چسبیدم و ادامه رقصمون رو رفتیم

ویو سهون:

داشتم از رقص این دو هرزه اعصابم خورد شد و ا/ت هم چسبیده بود بهش تحمل کردم که کاری نکنم اصلا به من چه مگه من چکاره اونم آخه
یهو دیدم سه رویی دست رو برد قسمت لباس ا/ت که باز بود و کم کم داشت دست مالیش میکرد صبرم لبریز شد زدم سیم اخر و بلند شدم رفتم پیششون
از پشت کمر ا/ت رو کشیدم عقب و دستش رو که هوا بود رو گرفتم و کمر شو انداختم رو دستم و سریع لبمو چسبوندم به لب عروسکی شکلش

همه هاج و واج نگاه ما میکردن و ا/ت هم چشماش شده بود یک گردو کاملا بزرگ
سالن شده بود سکوت خالی یهو جیع و داد زدن کل سالن و ا/ت سریع از من جدا شد و رفت تو اتاقش

متوجه شدم که سوهی (دوست دختر سابقم) داشت نگاهمون میکرد و با گریه کنان رفت بیرون و همراهشم سه رویی رفت و همه آدم ها پشت سرش رفتن

منم رفتم دو شیشه مشر.وب خوردم

ویو ا/ت؛
داشتم گربه میکردم نمیدونستم چکار کنم خوش حال باشم که بوسم کرده یا ناراحت باشم داشتم گریه میکردم که یهو در به شدت باز شد و سهون که خیلی مست بود اومد تو

و پرید روم و شروع کردن به وحشیانه خوردن لبام و بعد.....
22لایک تا ادامه💜✨
دیدگاه ها (۱۵)

#عشق_پنهان_من#پارت_۱۱وحشیانه شروع به خوردن لبم کرد چون زورش ...

#عشق_پنهان_من #پارت_۱۲منم یهو لبامو قفل لباش کردم و لیسیدیمش...

واقعا فاز شما رو درک نمیکنم نشستم کلی براتون رمان نوشتم ولی ...

#عشق_پنهان_من#پارت_۹ویو ا/ت: دیدم سهون دست هاش رو پهلوش و با...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

"سرنوشت "p,18...ویو کوک ۵ ساعت بعد ساعت ۱ ظهر *.ا/ت روی صندل...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط