مثلث مافیا

مثلث مافیا
Part:3
که یهو کمربندشو باز کرد(خاک تو سر منحرفتون کنن از جمله خودم😂)
یه ضربه(اع همه جا که هستین) با کمربندش به کمرم زد

جیغم رفت هوا

دومی سومی چهارمی....
۲۴..۳۹..۵۰...۱۰۰
هیچ جونی تو بدنم نبود نمیتونستم حرف بزنم از درد حتا نمیتونستم جیغ بزنم یا از کسی کمکم بخواب پیرهنشو برداشت پوشید

_بلخره که به حرف میای😏😏

رفت و در اهنی رو محکم بهم کوبید دیگه


نتونستم بیدار بمونم بیهوش شدم

ویو کوک


داشتم کارای نصفه نیمه شرکت رو حل میکردم که یکی در زد

_بیا

× قربان اسلحه ها فردا میرسه گفتم اماده باشین

_باش برو

صبح

×قربان اماده اید

_دختره هنوز بیهوشه (درحالی که داره دکمه پیرهنشو میبنده)


×نه قربان


کتمو پوشیدم


اول رفتم زیر زمین

درو باز کردم


_تا شب وقت داری گفتی گفتی نگفتی کاری میکنم که ارزو کنی هیچ وقت به دنیا نیومدی


درو محکم بستم که صدا خیلی بد و گوش خراشی داد

_هواست باشه خدمتکارا دلشون براش نسوزه بهش غذا بدن


×چشم


ویو ا/ت


خدایا اخه مگه من چه گناهی کردم چه کاری انجام دادم


غیر از این بودی که همیشه زیر حرف زور دیگران بودم غیر از این بوده که برای هیچ کس مهم نبودم هاااااااااااااااااا
چرا زندگیم فقط بدبختی بیچارگیهههههههه
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭



کامنت بالا ۳۰

لایک بالا ۲۰



#وانشات _بی _تی_اس