عشقدیوونگیه

#عشق_دیوونگیه
P:10
(ویو ا.ت)

هیونجین: ولی این دلیل نمیشه دوست نداشته باشم.........فقط نتونستم درست نشونش بدم و کار به اینجا کشید

عصبی قهقه ای سر دادم
دستامو روی میز کوبیدم و از جام بلند شدم
عصبی به سمتش رفتمو درست روبروش قرار گرفتم
با لحنی که توش عصبانیت موج میزد گفتم
ا.ت: نکنه فکر کردی میتونی منو به بازی بگیری؟! یکبار گولتو خوردم......دوباره نه!!......... من یه عروسک نیستم.....انسانم

دیگه کنترلم از دستام خارج شده بود و اشکام بدون اختیار شروع به ریختن کرده بودن و ناخداگاه صدام بالا رفته بود

درحالی که دستهای مشت شدمو با شدت به سینم میکوبیدم با صدایی که به خاطر گریم میلرزید گفتم
ا.ت: واقعا فکر کردی.....میتونی آسیب هایی که بهم زدی رو با چندتا حرف ترمیم کنی؟............

با دیدنم کنترلشو از دست داد
عصبی بلند شدو دستامو گرفت تا بیشتر به خودم ضربه نزنم
با چشمایی که داشت میلرزید بهم زل زدو با صدایی نسبتا بلند گفت
هیونجین: میدونم که نمیتونم به همین زودی ترمیمشون کنم!! میدونم که بهت آسیب زدم....میدونم همه ی اینارو میدونم

صداشو پایین آوردو درحالی که به نفس نفس افتاده بود گفت
هیونجین: لطفا بهم فرصت بده تا جبرانش کنم!!
دیدگاه ها (۸)

#مافیای_من P:66(ویو ا.ت)هیونجین هم مثل خودش سرد گفتهیون: اول...

#مافیای_من P:67(ویو ا.ت)هیونجین: البته که اره!!با حرفش پوزخن...

#عشق_دیوونگیه P:9(ویو ا.ت)بهش زول زده بودم که درحالی که به غ...

#روانی_دوست_داشتنی_منP:24(ویو ا.ت)ا.ت: جیغغغغ برو بیرونننننن...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۱

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط