پارت 24 فصل 2 دزد پنهان
پارت 24 فصل 2 دزد پنهان
رفتم بیرون اتاق شاید تو اتاق کارش باشه باید اتاق کارشو پیدا کنم داشتم میرفتم ته سالن طرف اتاقا که صدای پا اومد یکی داشت از پله ها میومد بالا
نمیدونستم چیکار کنم اما باید آروم باشم سریع رفتم داخل یه اتاق و توی کمد قایم شدم نباید منو میدید قلبم داشت تند میزد اومد داخل اتاق میتونستم از پشت کمد ببینمش یه دختر بود فکر کنم همونه موبایلشو برداشت و به یکی زنگ زد و در اتاقو بست انگار نمیخواست کسی بشنوه
دختره : من کارو تموم کردم فیلمو برام بفرست همین الان گفتم بفرست دیگه نمیتونم تحمل کنم با اون دختره باشه
قط کرد یه نفس عمیق کشید و رفت بیرون آخیش داشتم خفه میشدم چند دقیقه محض احتیاط تو کمد موندم و بعد اومدم بیرون دستگیره درو کشیدم و وقتی مطمعن شدم کسی نیست رفتم سمت اتاقی که جک بود دیدمش
ا/ت : جک
جک : ا/ت اومدی کجا بودی داشتم میومدم دنبالت که یکی اومد تورو که ندید؟
ا/ت : نه ندید
جک: کیلیدم پیدا کردم گزاشتم بودن پشت قاب عکس
ا/ت : چه خلاق
یه خنده ریز کرد و کیلید بهم داد
جک : من حواسم هست برو
ا/ت : ممنون
رفتم سمت گاوصندوق و بازش کردم کیفمو از بغل دیوار برداشتم و پولارو داخلش ریختم کیلید انداختم داخل گاوصندوقو در گاوصندوقو بستم کیفو برداشتم و رفتم پیش جک زدم به شونش
ا/ت : جک خوشگله باید بریم انقدر خونه رو دید نزن
جک : هنوزم آدم نشدی نه؟ میدونن رئیس آدم کنه ها
ا/ت : رئیس با من کاری نداره مواظب خودت باش
جک : به خشکی شانس راست میگی
ا/ت : راه بیوفت
رفتیم سمت طبقه پایین چون هنوز کاملا خوب نشده بودم نمیتونستم بدوام آروم رفتیم پایین هنوزم درشون بسته بود رفتیم سمت در و از خونه رفتیم بیرون اون میدویید من نمیتونستم بدوام
جک : یکم بدو پیرزن
ا/ت : پیرزن خودتی جوجه
جک : به من گفتی جوجه؟
ا/ت : آره به تو گفتم
بدو اومد سمتم
جک : پس که من جوجه ام
ا/ت : آره خود تو جوجه ای
براید استایل بغلم کرد
ا/ت : هی دیوونه
جک : حالا شدم دیوونه ها؟
بهش خندیدم
ا/ت : آره از همون بچگی دیوونه بودی حالا که بزرگ شدی دیونه تر شدی
منو جک از 15 سالگی با هم اومدیم توی این کار با رئیس زندگی میکردیم جک مثل برادرم بود همیشه کنار هم بودیم نوجوونیمون با هم گذشت رفت سمت ماشین و وقتی به ماشین رسیدیم گزاشتم زمین
جک : بفرما خوشگله برسونمتون
بهش خندیدم
ا/ت : با کمال میل
سوار شدیم کیفو گزاشتم پشت ماشین و راه افتادیم
ا/ت : جک تو کیفو میبری برای رئیس؟
جک : مگه تو نمیای
ا/ت : خب من باید برم خونه حتما تا الان اومدن
جک : اوفففف ای کاش میومدی با هم گیم میزدیم شایدم از زبونت حرف کشیدم که چجوری میبری
ا/ت : عمرا بتونی ازم حرف بکشی
جک : آخرش که بهم میگی
ا/ت : شاید
.........
ا/ت : جک اینجا نگه دار
نزدیک خونه بودیم
جک : اینجا خونتونه؟
ا/ت : نه ولی اگه بری دم در خونه میفهمن خودم بقیه راهو میرم
جک : باشه بازم میای پیش ما دیگه؟
ا/ت : البته
جک : بزار شماره بدم اگه نیومدی یه زنگ بزن خوشگله
یدونه زدم به بازوش
ا/ت: بدمت دست رئیس آدمت کنه
جک : نه غلط کردم
خندیدم
ا/ت : باشه پس من میرم
ا/ت : خداحافظ
جک : بای بای
پیاده شدم رفتم جلو تر وایسادم منتظر شدم که بره دنده عقب گرفت یه بوق زد و رفت امان از دیت این بچه بزرگ نمیشه همینطوری قدم زدم سمت عمارت هیچ علاقه ای به اون عمارت نداشتم فقط بخاطر جین قبول کردم اگرنه آخه من با اون یارو چیکار دارم والا
رسیدم خونه درو باز کردم هنوز نیومده بودن رفتم بالا تو اتاقم و لباسامو عوض کردم خسته بودم گرفتم خوابیدم
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید دوم : لباس ا/ت وقتی رسید خونه عوض کرد و خوابید🧡🍁
رفتم بیرون اتاق شاید تو اتاق کارش باشه باید اتاق کارشو پیدا کنم داشتم میرفتم ته سالن طرف اتاقا که صدای پا اومد یکی داشت از پله ها میومد بالا
نمیدونستم چیکار کنم اما باید آروم باشم سریع رفتم داخل یه اتاق و توی کمد قایم شدم نباید منو میدید قلبم داشت تند میزد اومد داخل اتاق میتونستم از پشت کمد ببینمش یه دختر بود فکر کنم همونه موبایلشو برداشت و به یکی زنگ زد و در اتاقو بست انگار نمیخواست کسی بشنوه
دختره : من کارو تموم کردم فیلمو برام بفرست همین الان گفتم بفرست دیگه نمیتونم تحمل کنم با اون دختره باشه
قط کرد یه نفس عمیق کشید و رفت بیرون آخیش داشتم خفه میشدم چند دقیقه محض احتیاط تو کمد موندم و بعد اومدم بیرون دستگیره درو کشیدم و وقتی مطمعن شدم کسی نیست رفتم سمت اتاقی که جک بود دیدمش
ا/ت : جک
جک : ا/ت اومدی کجا بودی داشتم میومدم دنبالت که یکی اومد تورو که ندید؟
ا/ت : نه ندید
جک: کیلیدم پیدا کردم گزاشتم بودن پشت قاب عکس
ا/ت : چه خلاق
یه خنده ریز کرد و کیلید بهم داد
جک : من حواسم هست برو
ا/ت : ممنون
رفتم سمت گاوصندوق و بازش کردم کیفمو از بغل دیوار برداشتم و پولارو داخلش ریختم کیلید انداختم داخل گاوصندوقو در گاوصندوقو بستم کیفو برداشتم و رفتم پیش جک زدم به شونش
ا/ت : جک خوشگله باید بریم انقدر خونه رو دید نزن
جک : هنوزم آدم نشدی نه؟ میدونن رئیس آدم کنه ها
ا/ت : رئیس با من کاری نداره مواظب خودت باش
جک : به خشکی شانس راست میگی
ا/ت : راه بیوفت
رفتیم سمت طبقه پایین چون هنوز کاملا خوب نشده بودم نمیتونستم بدوام آروم رفتیم پایین هنوزم درشون بسته بود رفتیم سمت در و از خونه رفتیم بیرون اون میدویید من نمیتونستم بدوام
جک : یکم بدو پیرزن
ا/ت : پیرزن خودتی جوجه
جک : به من گفتی جوجه؟
ا/ت : آره به تو گفتم
بدو اومد سمتم
جک : پس که من جوجه ام
ا/ت : آره خود تو جوجه ای
براید استایل بغلم کرد
ا/ت : هی دیوونه
جک : حالا شدم دیوونه ها؟
بهش خندیدم
ا/ت : آره از همون بچگی دیوونه بودی حالا که بزرگ شدی دیونه تر شدی
منو جک از 15 سالگی با هم اومدیم توی این کار با رئیس زندگی میکردیم جک مثل برادرم بود همیشه کنار هم بودیم نوجوونیمون با هم گذشت رفت سمت ماشین و وقتی به ماشین رسیدیم گزاشتم زمین
جک : بفرما خوشگله برسونمتون
بهش خندیدم
ا/ت : با کمال میل
سوار شدیم کیفو گزاشتم پشت ماشین و راه افتادیم
ا/ت : جک تو کیفو میبری برای رئیس؟
جک : مگه تو نمیای
ا/ت : خب من باید برم خونه حتما تا الان اومدن
جک : اوفففف ای کاش میومدی با هم گیم میزدیم شایدم از زبونت حرف کشیدم که چجوری میبری
ا/ت : عمرا بتونی ازم حرف بکشی
جک : آخرش که بهم میگی
ا/ت : شاید
.........
ا/ت : جک اینجا نگه دار
نزدیک خونه بودیم
جک : اینجا خونتونه؟
ا/ت : نه ولی اگه بری دم در خونه میفهمن خودم بقیه راهو میرم
جک : باشه بازم میای پیش ما دیگه؟
ا/ت : البته
جک : بزار شماره بدم اگه نیومدی یه زنگ بزن خوشگله
یدونه زدم به بازوش
ا/ت: بدمت دست رئیس آدمت کنه
جک : نه غلط کردم
خندیدم
ا/ت : باشه پس من میرم
ا/ت : خداحافظ
جک : بای بای
پیاده شدم رفتم جلو تر وایسادم منتظر شدم که بره دنده عقب گرفت یه بوق زد و رفت امان از دیت این بچه بزرگ نمیشه همینطوری قدم زدم سمت عمارت هیچ علاقه ای به اون عمارت نداشتم فقط بخاطر جین قبول کردم اگرنه آخه من با اون یارو چیکار دارم والا
رسیدم خونه درو باز کردم هنوز نیومده بودن رفتم بالا تو اتاقم و لباسامو عوض کردم خسته بودم گرفتم خوابیدم
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید دوم : لباس ا/ت وقتی رسید خونه عوض کرد و خوابید🧡🍁
۶۴.۳k
۱۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.