پارت 26 فصل 2 دزد پنهان
پارت 26 فصل 2 دزد پنهان
کورالین : خیلی ازت ممنونم
پدر جین : خواهش میکنم
دیگه دارم ارور میدم واقعا این چشه یه بار قاتل میشه یه بار رمانتیک ولش کن از سر میز بلند شدم
ا/ت : ممنونم
رفتم سمت در و از خونه رفتم بیرون میخواستم قدم بزنم برای همین پیاده میرفتم سمت محل کارم داشتم میرفتم که یه پیامی به گوشیم اومد شماره ناشناس بود 2 تا عکس فرستاده رفتم و عکسارو باز کردم چی این این امکان نداره این همون دخترس دوییدم سمت خونه وقتی رسیدم درو باز کردم و رفتم داخل جینم اومده بود وقتی منو دید با قدمای بلند اومد جلوم وایساد
جین : کجا بودی؟
ا/ت : به تو چه
جین : تو داری اینو میگی؟
بعدش چند تا عکس پرت کرد تو صورتم بهش نگاه کردم که اشاره کرد عکسارو ببینم خم شدمو از رو زمین عکسا رو برداشتم چی
ا/ت : این این
جین : این چی ها؟ من بهت اعتماد کردم اونوقت تو.. باورم نمیشه
ا/ت : اونوقت من چی؟ من اینکارو نکردم ولی تو کردی
جین : چی؟ من چیکار کردم
ا/ت : چیکار کردی؟
گوشیمو دراوردم تا بهش عکسا رو نشون بدم ولی وقتی رفتم داخل پیاما اون عکسا پاک شده بود یعنی چی
جین : چی شد
ا/ت : اون پاک شده اما همین جا بود
جین : دنبال بهونه نگرد میتونی بری پیش عشقت بری و اونجا بمونی دیگه نمیخوام ببینمت
گذاشت و رفت اعصبی شده بودم یعنی چی چرا باید این عکسا پاک شده باشن چشمم خورد به پدر جین داشت بهم میخندید رفتم و یقشو گرفتم
ا/ت : همش تقصیر توعه مرتیکه
پدر جین : من فقط کارمو کردم بهت گفته بودم که نمیزارم تو و جین باهم باشید
ا/ت : آخرشم کار خودتو کردی برات متاسفم
( خب یه توضیحی بدم بعد بریم سر فلش بک اینجا ا/ت وقتی داشته میرفته سرکار براش 2 تا عکس فرستاده میشه که الان تو فلش بک میفهمید چی بوده و جین وقتی سر کار بوده براش چند تا عکس فرستاده میشه نه تو مبایل عکس های ظاهر شده اون عکسا ا/ت بوده که داشته یکی دیگه رو میبوسیده میره خونه تا اینا رو به ا/ت نشون بده توی این موقع ا/تم داره میاد خونه تا از پدر جین بپرسه اینجا چخبره چون جین بهش نگفته که کجا کار میکنه وقتی رسید خونه جین اون عکسا رو نشون ا/ت میده ا/ت این کارو نکرده ولی جین باور نمیکنه ا/ت که میخواد عکسا رو نشون بده عکسا پاک شدن حالا بریم سراغ فلش بک )
* فلش بک به شب مهمونی جین و عمه *
جین ویو
رفتیم داخل خونه عمه و سوفیا جلوی در منتظر بودن
جین و پدر جین : سلام
عمه و سوفیا : سلام بفرمایید
رفتیم تو پذیرایی رو مبلا نشستیم
عمه : خوش اومدید خوشحالم که اومدید
پدر جین : ممنونم
عمه : جین پسرم حالت خوبه انگار گرفته ای؟
جین : نه خوبم
عمه : باشه پس میرم سراغ اصل مطلب من گفتم بیاید اینجا چون حرفای مهمی دارم درباره مادرت
جین : چی مادرم؟
عمه : آره مادرت من با مادرت رابطه خوبی نداشتم ولی خب چون پسرش تو بودی باهاش کنار میومدم زن خوبی بود ولی من دوسش نداشتم
اعصبی شدم دوسش نداشتی که نداشتی خب من چیکار کنم
عمه : میدونم الان اعصبانی میشی ولی باید بگم که ما به این شک داریم که مادرت مُرده باشه
جین : چطور؟
عمه : چون ما یه روز رفتیم به همون قبرستونی که مامانتو دفن کردن و قبرشو باز کردیم و دیدیم که هیچی داخل اون جعبه نیست یعنی ممکنه مامانت نمرده باشه یا اینکه از بین رفته داخل قبر
جین : شما شما چیکار کردید رفتید قبر مامان منو باز کردید؟ به چه جرعتی این کارو کردید
پدر جین : پسرم آروم باش
عمه : میخواستیم بفهمیم که مُرده یا نه
جین : به شما چه به شما چه که مُرده یا نه
از اونجا گزاشتمو رفتم داشتم میرفتم سمت ماشین داخل پارکینگ بودم که صداش اومد :
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
کورالین : خیلی ازت ممنونم
پدر جین : خواهش میکنم
دیگه دارم ارور میدم واقعا این چشه یه بار قاتل میشه یه بار رمانتیک ولش کن از سر میز بلند شدم
ا/ت : ممنونم
رفتم سمت در و از خونه رفتم بیرون میخواستم قدم بزنم برای همین پیاده میرفتم سمت محل کارم داشتم میرفتم که یه پیامی به گوشیم اومد شماره ناشناس بود 2 تا عکس فرستاده رفتم و عکسارو باز کردم چی این این امکان نداره این همون دخترس دوییدم سمت خونه وقتی رسیدم درو باز کردم و رفتم داخل جینم اومده بود وقتی منو دید با قدمای بلند اومد جلوم وایساد
جین : کجا بودی؟
ا/ت : به تو چه
جین : تو داری اینو میگی؟
بعدش چند تا عکس پرت کرد تو صورتم بهش نگاه کردم که اشاره کرد عکسارو ببینم خم شدمو از رو زمین عکسا رو برداشتم چی
ا/ت : این این
جین : این چی ها؟ من بهت اعتماد کردم اونوقت تو.. باورم نمیشه
ا/ت : اونوقت من چی؟ من اینکارو نکردم ولی تو کردی
جین : چی؟ من چیکار کردم
ا/ت : چیکار کردی؟
گوشیمو دراوردم تا بهش عکسا رو نشون بدم ولی وقتی رفتم داخل پیاما اون عکسا پاک شده بود یعنی چی
جین : چی شد
ا/ت : اون پاک شده اما همین جا بود
جین : دنبال بهونه نگرد میتونی بری پیش عشقت بری و اونجا بمونی دیگه نمیخوام ببینمت
گذاشت و رفت اعصبی شده بودم یعنی چی چرا باید این عکسا پاک شده باشن چشمم خورد به پدر جین داشت بهم میخندید رفتم و یقشو گرفتم
ا/ت : همش تقصیر توعه مرتیکه
پدر جین : من فقط کارمو کردم بهت گفته بودم که نمیزارم تو و جین باهم باشید
ا/ت : آخرشم کار خودتو کردی برات متاسفم
( خب یه توضیحی بدم بعد بریم سر فلش بک اینجا ا/ت وقتی داشته میرفته سرکار براش 2 تا عکس فرستاده میشه که الان تو فلش بک میفهمید چی بوده و جین وقتی سر کار بوده براش چند تا عکس فرستاده میشه نه تو مبایل عکس های ظاهر شده اون عکسا ا/ت بوده که داشته یکی دیگه رو میبوسیده میره خونه تا اینا رو به ا/ت نشون بده توی این موقع ا/تم داره میاد خونه تا از پدر جین بپرسه اینجا چخبره چون جین بهش نگفته که کجا کار میکنه وقتی رسید خونه جین اون عکسا رو نشون ا/ت میده ا/ت این کارو نکرده ولی جین باور نمیکنه ا/ت که میخواد عکسا رو نشون بده عکسا پاک شدن حالا بریم سراغ فلش بک )
* فلش بک به شب مهمونی جین و عمه *
جین ویو
رفتیم داخل خونه عمه و سوفیا جلوی در منتظر بودن
جین و پدر جین : سلام
عمه و سوفیا : سلام بفرمایید
رفتیم تو پذیرایی رو مبلا نشستیم
عمه : خوش اومدید خوشحالم که اومدید
پدر جین : ممنونم
عمه : جین پسرم حالت خوبه انگار گرفته ای؟
جین : نه خوبم
عمه : باشه پس میرم سراغ اصل مطلب من گفتم بیاید اینجا چون حرفای مهمی دارم درباره مادرت
جین : چی مادرم؟
عمه : آره مادرت من با مادرت رابطه خوبی نداشتم ولی خب چون پسرش تو بودی باهاش کنار میومدم زن خوبی بود ولی من دوسش نداشتم
اعصبی شدم دوسش نداشتی که نداشتی خب من چیکار کنم
عمه : میدونم الان اعصبانی میشی ولی باید بگم که ما به این شک داریم که مادرت مُرده باشه
جین : چطور؟
عمه : چون ما یه روز رفتیم به همون قبرستونی که مامانتو دفن کردن و قبرشو باز کردیم و دیدیم که هیچی داخل اون جعبه نیست یعنی ممکنه مامانت نمرده باشه یا اینکه از بین رفته داخل قبر
جین : شما شما چیکار کردید رفتید قبر مامان منو باز کردید؟ به چه جرعتی این کارو کردید
پدر جین : پسرم آروم باش
عمه : میخواستیم بفهمیم که مُرده یا نه
جین : به شما چه به شما چه که مُرده یا نه
از اونجا گزاشتمو رفتم داشتم میرفتم سمت ماشین داخل پارکینگ بودم که صداش اومد :
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
۷۱.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.