رمان وقتی خواهر تهیونگی و با اعضا زندگی میکنی
رمان وقتی خواهر تهیونگی و با اعضا زندگی میکنی
یک هفته بعد
امروز اومدم آمریکا با گریه از اعضا جدا شدمو اومدم خب الان وقتشه رفتم سمت دانشگاه
پیش مدیر دانشگاه
ات: لطفاً ترو خدا من تنها چیزی که میخوام اینه که بیام تو این دانشگاه لطفا هرکاری بخواین انجام میدم فقط لطفاً قبولم کنید
رئیس:هرکاری؟
ات:هرکاری
رئیس:یه آدرس برات میفرستم امشب بیا به این آدرس تا باهم حرف بزنیم
ات:مرسی ممنون
رییس:شمارشو بگو
شب
رفتم به اون آدرس که دیدم یه خونس وارد که شدم مدیر چسبوندم به دیوار و ووووووو(میسپارم به ذهن تمیز خودتون )
صبح
از خواب بیدار شدم که دیدم لختم یاد اتفاقات دیشب افتادم اشک تو چشمام جمع شد سریع لباسام رو پوشیدم که دیدم اون مدیر عوضی داره آشپزی میکنه
رییس:صبح بخیر فکر کنم مکالمهی دیشبمون به دلت نشست اما به جاش یه خبر خوب قبول شدی از فردا میتونی بیای دانشگاه
بدون حرفی از خونه زدم بیرونو وارد خونه ای شدم که تهیونگ برام گرفته
یک سال بعد
تو این یک سال کلی چیز تجربه کردم که برای سنم زود بود مدیر از عمد بهم نمره کم میدادو باهام رابطه بر قرار میکرد که نمرمو زیاد کنه تازگیا هم فهمیدم از اون آشغال عوضی حاملم سیگاری شدم الکلی شدم اصلاً دیگه ات قبلی نیستم هر وقت هم اعضا زنگ میزنن میگم حالم خوبه خیلی هم خوبه فقط امیدوارم نبینمشون
رفتم دارو خونه و یه قرص گرفتم که برای سقط خوبه
یک هفته بعد
یک هفتس دارم قرصو میخورم هرچی میخورم بد تر بدتر میشم دیگه جونی ندارم سیگارمو روشن کردم مشروب ریختم اما تا اومدم ازش بخورم که سرم گیج رفت و سیاهی
از زبون تهیونگ
یکساله از خواهر کوچولوم خبری ندارم امروز با اعضا رفتیم آمریکا تا ببینیمش و سوپرایزش کنیم رفتیم داخل خونه که با صدای بلند موسیقی بوی الکل و سیگار روبه رو شدیم پارتی گرفته بوده رفتیم داخل سالن اصلی که دیدم رو میز انواع الکله و سیگار روشنه یعنی مال اته ؟
رفتم جلو تر که دیدم ات بیهوش رو زمینه
تهیونگ :بچه ها ات اینجاست (بلند و ترسیده )
بلندش کردم و سریع با اعضا بردیمش بیمارستان
شوگا :دکتر تا چند دقیقه ی دیگه میاد
تهیونگ:دکتر دکتر چی شد ؟
دکتر :بخاطر قرص هایی که خوردن حالشون بد شده راستش این قرصها برای بچه بده باعث سقط جنین میشه لطفا این دارو هارو بگیرید سر ساعت بخورن و سیگار و الکل هم ترک کنن
جونگ کوک :ا..ات حاملست ؟
دکتر :بله نمیدونستید؟
جیهوپ : امکان نداره
یک هفته بعد
امروز اومدم آمریکا با گریه از اعضا جدا شدمو اومدم خب الان وقتشه رفتم سمت دانشگاه
پیش مدیر دانشگاه
ات: لطفاً ترو خدا من تنها چیزی که میخوام اینه که بیام تو این دانشگاه لطفا هرکاری بخواین انجام میدم فقط لطفاً قبولم کنید
رئیس:هرکاری؟
ات:هرکاری
رئیس:یه آدرس برات میفرستم امشب بیا به این آدرس تا باهم حرف بزنیم
ات:مرسی ممنون
رییس:شمارشو بگو
شب
رفتم به اون آدرس که دیدم یه خونس وارد که شدم مدیر چسبوندم به دیوار و ووووووو(میسپارم به ذهن تمیز خودتون )
صبح
از خواب بیدار شدم که دیدم لختم یاد اتفاقات دیشب افتادم اشک تو چشمام جمع شد سریع لباسام رو پوشیدم که دیدم اون مدیر عوضی داره آشپزی میکنه
رییس:صبح بخیر فکر کنم مکالمهی دیشبمون به دلت نشست اما به جاش یه خبر خوب قبول شدی از فردا میتونی بیای دانشگاه
بدون حرفی از خونه زدم بیرونو وارد خونه ای شدم که تهیونگ برام گرفته
یک سال بعد
تو این یک سال کلی چیز تجربه کردم که برای سنم زود بود مدیر از عمد بهم نمره کم میدادو باهام رابطه بر قرار میکرد که نمرمو زیاد کنه تازگیا هم فهمیدم از اون آشغال عوضی حاملم سیگاری شدم الکلی شدم اصلاً دیگه ات قبلی نیستم هر وقت هم اعضا زنگ میزنن میگم حالم خوبه خیلی هم خوبه فقط امیدوارم نبینمشون
رفتم دارو خونه و یه قرص گرفتم که برای سقط خوبه
یک هفته بعد
یک هفتس دارم قرصو میخورم هرچی میخورم بد تر بدتر میشم دیگه جونی ندارم سیگارمو روشن کردم مشروب ریختم اما تا اومدم ازش بخورم که سرم گیج رفت و سیاهی
از زبون تهیونگ
یکساله از خواهر کوچولوم خبری ندارم امروز با اعضا رفتیم آمریکا تا ببینیمش و سوپرایزش کنیم رفتیم داخل خونه که با صدای بلند موسیقی بوی الکل و سیگار روبه رو شدیم پارتی گرفته بوده رفتیم داخل سالن اصلی که دیدم رو میز انواع الکله و سیگار روشنه یعنی مال اته ؟
رفتم جلو تر که دیدم ات بیهوش رو زمینه
تهیونگ :بچه ها ات اینجاست (بلند و ترسیده )
بلندش کردم و سریع با اعضا بردیمش بیمارستان
شوگا :دکتر تا چند دقیقه ی دیگه میاد
تهیونگ:دکتر دکتر چی شد ؟
دکتر :بخاطر قرص هایی که خوردن حالشون بد شده راستش این قرصها برای بچه بده باعث سقط جنین میشه لطفا این دارو هارو بگیرید سر ساعت بخورن و سیگار و الکل هم ترک کنن
جونگ کوک :ا..ات حاملست ؟
دکتر :بله نمیدونستید؟
جیهوپ : امکان نداره
۱۵.۴k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.