چند پارتی
چند پارتی؟!
p:4
دختر زجر کشیده:)
جونگکوک:عزیزم ،من میتونم بهت یه تفریح خیلی خوب نشون بدم..طوری که دیگه نتونی راه بری و تنت کبود و زخمی بشه.تفریح خوبیه و منم همراهت سرگرم میشم نظرت چیه؟..
صداشو بلند کرد:
جونگکوک:اکه از این به بعد اون دهنتو باز کنی و حاظر جوابی کنی خفه ات میکنم
اینبار داد زد و خیلی محکم گفت:فهمدیدییییی؟
همه ترسیدن ولی من؟نه خب عادی شده بود برام که همیشه اذیتم کنه و عربده بکشه.
با صورت سرد و بدون حسی نگاهش کردمو خیلی آروم سرمو تکون دادم اصلا حس نکردم که تکون خورده باشم.
غذام تموم شده بود ،سریع بلند شدم و از اونجا رفتم داخل اتاقم ..نمیتونستم گریه کنم.
در اصل اشکی برام نمونده بود که بخوام گریه کنم!
فقط دعا می کردم کاش بمیرم . خب برای سن من اونهمه آزار خیلی بود!
قطعا هرکس جای من بود دووم نمی آوورد؛
p:4
دختر زجر کشیده:)
جونگکوک:عزیزم ،من میتونم بهت یه تفریح خیلی خوب نشون بدم..طوری که دیگه نتونی راه بری و تنت کبود و زخمی بشه.تفریح خوبیه و منم همراهت سرگرم میشم نظرت چیه؟..
صداشو بلند کرد:
جونگکوک:اکه از این به بعد اون دهنتو باز کنی و حاظر جوابی کنی خفه ات میکنم
اینبار داد زد و خیلی محکم گفت:فهمدیدییییی؟
همه ترسیدن ولی من؟نه خب عادی شده بود برام که همیشه اذیتم کنه و عربده بکشه.
با صورت سرد و بدون حسی نگاهش کردمو خیلی آروم سرمو تکون دادم اصلا حس نکردم که تکون خورده باشم.
غذام تموم شده بود ،سریع بلند شدم و از اونجا رفتم داخل اتاقم ..نمیتونستم گریه کنم.
در اصل اشکی برام نمونده بود که بخوام گریه کنم!
فقط دعا می کردم کاش بمیرم . خب برای سن من اونهمه آزار خیلی بود!
قطعا هرکس جای من بود دووم نمی آوورد؛
- ۲.۴k
- ۰۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط