F

F:²
part:21
بورام" خیلی بدنم درد می کرد پاشدم از اتاق رفتم بیرون که دیدم جونگکوک نشسته رو مبل یواش رفتم سمت اتاق خودم داشتم لباسامو جمع میکردم که جونگکوک اومد داخل

جونگکوک: داری چه غلطی میکنی
بورام: میخوام از این جا برم
جونگکوک: هه شوخی خوبی بود
بورام: خیلی هم جدی ام

بورام در چمدونمشو بست و خواست بره که جونگکوک دستشو گرفت

بورام:ولم کن
جونگکوک: عمرا بزارم بری
بورام:نکنه تو میخوای جلومو بگیری
جونگکوک: آره

بورام بزور دستشو از جونگکوک جدا کرد و دوید رفت سمت در

جونگکوک :کجا میری وایستا هرزه خیابونی حتا نمیزارم ازم ۱ کیلومتری دور شی

بورام "همینطور تو خیابون قدم میزدم که زنگ زدم تهیونگ

بورام :سلام
تهیونگ: سلام چیری شده این موقع شب
بورام: میشه امشبو بیام خونت
تهیونگ:آره ولی چرا
بورام: بهت توضیح میدم
تهیونگ: باشه بیا منتظرتم
بورام: ممنون فعلا

بورام "رفتم سمت خونه ی تهیونگ و رسیدم و در زدم

تق تق تق

تهیونگ: سلام بیا داخل

بورام رفت داخل و نشست

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱۰)

F:²part:22تهیونگ: خب تعریف کن چرا بدنت زخمهبورام: جونگکوک تو...

F:²part:23(۳ ماه بعد)بورام‌ "الان ۳ ماهه که با تهیونگ ازدواج...

F:²part:20بورام " تهیونگ رفت؛ نشستم رو ملل یه فیلم گذاشتم نز...

F:²part:19بورام " پاشدم رفتم خونه رو تمیز کردم و تی کشیدم که...

پارت ۹ فیک دور اما آشنا

Part:2۷________________________________(ساعت⁷ صبح به وقت سئو...

پارت ۱۵ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط