پل p۸
یونگی موهای ا.ت رو نوازش کرد
نرم بود مثل ابریشم موهاش بوی گل رز های حیاط رو میداد
ا.ت : یونگی شی
یونگی : جانم
ا.ت : چقدر دوسم داری
یونگی : اندازه ی ستاره های آسمون
ا.ت : واقعااا این خیلی زیاده
عشق بین ا.ت و یونگی هر روز بیشتر و بیشتر میشد و یکم دردسر ساز
چرا چون ا.ت فکر مبکرد اگه به همه بگه که دوست داره با یونگی ازدواج کنه خوشحال میشن و براشون آرزوی خوشبختی میکنن
اما به محض اینکه مدیر مدرسشون فهمید ا.ت همچین چیزی گفته مادرش رو خواست
مادرش ا.ت رو درک میکرد
درسته بچه بود ولی اگر مادر ا.ت ، به جای ا.ت بود
بهش حق میداد
بیشتر یه مرد بود تا پسر بچه
همه جوره ا.ت رو حمايت میکرد
سعی کرد به ا.ت بفهمونه که نباید این کارو ادامه بده اما خبرش مثل باد توی کشور پیچید
.
.
.
چند وقتی بود که کانگ هه چول، دادستان کشور خودش رو با مواد مخدر آروم میکرد
درسته کارش سخت و فشار روش زیاد بود اما مواد خطر زیادی برای خانوادش و کشور داره
این مواد تاثیر زیادی روی روح و روانش گذاشته
در حدی که باعث شده بود مین سوجون که جای برادرش بود رو بخاطر جایگاه و مقام رياست کنار بزنه
از همه متنفر شده بود
بود دقیقا زمانی که نیاز به مواد داشت تا خودش رو آروم کنه
خبر حرفای ا.ت به گوشش رسید
دختر یکی یدونه ی هفت ساله اش
عاشق پسر دوست صمیمیش شده
اولش براش خنده دار بود ولی وقتی به یاد آورد که یونگی چقدر به ا.ت اهمیت میده
خونی جلوی چشماش رو گرفت
بچه ها این پارتو کم گذاشتم چون اصلا حمایت نیست
فقط چند نفر حمایت میکنن
اگه دیگه حمایت نشه شاید دیگه پست نزارم
20 like ❤️🩹
15 comment🪧
نرم بود مثل ابریشم موهاش بوی گل رز های حیاط رو میداد
ا.ت : یونگی شی
یونگی : جانم
ا.ت : چقدر دوسم داری
یونگی : اندازه ی ستاره های آسمون
ا.ت : واقعااا این خیلی زیاده
عشق بین ا.ت و یونگی هر روز بیشتر و بیشتر میشد و یکم دردسر ساز
چرا چون ا.ت فکر مبکرد اگه به همه بگه که دوست داره با یونگی ازدواج کنه خوشحال میشن و براشون آرزوی خوشبختی میکنن
اما به محض اینکه مدیر مدرسشون فهمید ا.ت همچین چیزی گفته مادرش رو خواست
مادرش ا.ت رو درک میکرد
درسته بچه بود ولی اگر مادر ا.ت ، به جای ا.ت بود
بهش حق میداد
بیشتر یه مرد بود تا پسر بچه
همه جوره ا.ت رو حمايت میکرد
سعی کرد به ا.ت بفهمونه که نباید این کارو ادامه بده اما خبرش مثل باد توی کشور پیچید
.
.
.
چند وقتی بود که کانگ هه چول، دادستان کشور خودش رو با مواد مخدر آروم میکرد
درسته کارش سخت و فشار روش زیاد بود اما مواد خطر زیادی برای خانوادش و کشور داره
این مواد تاثیر زیادی روی روح و روانش گذاشته
در حدی که باعث شده بود مین سوجون که جای برادرش بود رو بخاطر جایگاه و مقام رياست کنار بزنه
از همه متنفر شده بود
بود دقیقا زمانی که نیاز به مواد داشت تا خودش رو آروم کنه
خبر حرفای ا.ت به گوشش رسید
دختر یکی یدونه ی هفت ساله اش
عاشق پسر دوست صمیمیش شده
اولش براش خنده دار بود ولی وقتی به یاد آورد که یونگی چقدر به ا.ت اهمیت میده
خونی جلوی چشماش رو گرفت
بچه ها این پارتو کم گذاشتم چون اصلا حمایت نیست
فقط چند نفر حمایت میکنن
اگه دیگه حمایت نشه شاید دیگه پست نزارم
20 like ❤️🩹
15 comment🪧
۴.۵k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.