پارت

پارت ۱۴

بهترین شب خوشی

+:به خودم اومدم دیدم همه دارن بهم نگاه میکننن..... خجالت کشیدم ...

(بعد کنسرت )

_:رفتم دنبالش با ماشین ..... یهو دیدمشوصداش کردم: ا/تت‌......

+:دیدم یکی صدام میزنه ... جونگ کوک بود...
دیدم خبرنگارا دورم جمع شدن تا مصاحبه کنن .... میخواستم رد شم نمی شد خیل شلوغ بود..‌
دیدم یکی دستمو گرفت کشید ... جونگ کوک بود‌....

_:کلاه گذاشتم رو سرش و دستشو گرفتم از بین جمعیت کشیدمش بیرون سریع سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه.......

_:خوابش برده بود براید استایل بلندش کردم بردم گذاشتمش روی تخت کنارش دراز کشیدم ‌‌‌..... نفهمیدم چی شد خوابم برده بود...

+:بلند شدم دیدم تو بغل کوکیم ‌‌....
تکون خورد...
بیدار شد
_:صبحت بخیر بیبی..
+:صبح توهم بخیر ...

_:بوسه رو لبش گذاشتم
پیامک اومد روی گوشیم ...

بابام بود.‌.نوشته بود..‌‌":

_پ:دیر نکنید ها برای ناهار منتظریم.....

_:ا/ت بابام برای ناهار دعوتمون کرده...
+:باشه عشقم..بلند شو دوش بگیر...

_:باشه

+: تا بری دوش بگیری صبحانه آمادس

_:باشه چاگیا

۱۵ مین بعد

_:از حمام اومدم لباس پوشیدم رفتم پایین

+:دیدم صبحانه هم آمادست باهم خوردیم آماده شدیم.


خماری❤
دیدگاه ها (۰)

پارت ۱۵بهترین شب خوشی _:آماده شدیم رفتیم سوار ماشین شدیم و ...

پارت ۱۶بهترین شب خوشی +:دستام میسوخت..._:چیکار کردی عوضیییید...

پارت ۱۳بهترین شب خوشی _:میخواستم به اعضا بگم که دارم پدر میش...

پارت ۱۲ بهترین شب خوشی _:باشه میام حتما ..... آها راستی نامج...

سرنوشت "p,37..تا اینو گفتم بلند شد و گفت .ا/ت : اومدم اومدم....

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط