پارت ۱۵
پارت ۱۵
بهترین شب خوشی
_:آماده شدیم رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم تا به خونه بابام رسیدیم .....
+:برای اولین بار بود دستشو محکم گرفتم.....
_:نترس پیشتم....
+: رفتیم داخل صدای یه دختر با ناله هاش میومد....
+:جونگ کوک صدای چیه...؟
_:توجه نکن ..کارای دادش عوضیمه
هر روز یه دختر زیرش میخوابونه
+:اههها.....
م پ_:سلام دخترم سلام پسرم خوبین؟؟؟
+:آه.. سلامم
_:سلام
+:صدای محکم خوردن در بهم اومد دیدم داداش جونگ کوک لخت اومد بیرون....چشمامو گرفتم
داداش جونگ کوک:آها که من شدم عوضییی سلام هم نگفتی
_:هستی که گفتم...
داداش جونگ کوک :آها چه عجب جواب دادی ...
+:دیدم یه گلدون ظریف داره پرت میکنه سمت جونگ کوک و هدف پشت سرشه رفتم با دوتا دستام گرفتم شکسته شد تو دستم....
اییییییی دستممم ..
_:دستش پر شیشه بود...
خمارییی 🫀🥹
بهترین شب خوشی
_:آماده شدیم رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم تا به خونه بابام رسیدیم .....
+:برای اولین بار بود دستشو محکم گرفتم.....
_:نترس پیشتم....
+: رفتیم داخل صدای یه دختر با ناله هاش میومد....
+:جونگ کوک صدای چیه...؟
_:توجه نکن ..کارای دادش عوضیمه
هر روز یه دختر زیرش میخوابونه
+:اههها.....
م پ_:سلام دخترم سلام پسرم خوبین؟؟؟
+:آه.. سلامم
_:سلام
+:صدای محکم خوردن در بهم اومد دیدم داداش جونگ کوک لخت اومد بیرون....چشمامو گرفتم
داداش جونگ کوک:آها که من شدم عوضییی سلام هم نگفتی
_:هستی که گفتم...
داداش جونگ کوک :آها چه عجب جواب دادی ...
+:دیدم یه گلدون ظریف داره پرت میکنه سمت جونگ کوک و هدف پشت سرشه رفتم با دوتا دستام گرفتم شکسته شد تو دستم....
اییییییی دستممم ..
_:دستش پر شیشه بود...
خمارییی 🫀🥹
۲.۱k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.