ℜ𝔦𝔤𝔦𝔡 𝔪𝔦𝔰𝔰𝔦𝔬𝔫
ℜ𝔦𝔤𝔦𝔡 𝔪𝔦𝔰𝔰𝔦𝔬𝔫
𝓟𝓪𝓻𝓽 ۳
ات:نه ما رو ببخشید داشتیم به رزی آسیب میرسوندیم
هوسوک:یاااا گفتم رسمی حرف نزن
ات:باش بابا تو هم زود جوش میاری
هوسوک:اوکی...ولی اگه پادشاه الکتریسیته بفهمه جادوت غیر قابل کنترله...
ته:بله میدونیم..هوفففف ات باید بری تمرین کنی
ات:درسته اما باید راجب یه مسئلهای با لیسا صحبت کنم
لیسا:مشکلی پیش اومده
ات:کوک یه غلط خیلی بزرگ کرده
لیسا:چیکار
ات:یه تخم اژده توسط ملکه تاریکی دزدیده شده
همه به جز کوک و ات:چیییییییییییییی؟
لیسا:کوکککککککک
کوک:غلط کردم
ات:لیسا فک کردیم تو جلوی ملکه رو گرفتی
لیسا:نه من اصلا چیزی نمیدونستم
کوک:یه مشکل جدی تر داریم
ات:کوک وقتی این جدی نیس اون یعنی دنیا تموم شده
کوک:آخه...خب اون تخم اژدها یه اژدهای عادی نیس
ات:پس چیه؟
کوک:خب تخم ملکه اژدها
چییییی؟داشت چی میگفت کنترلم دستم نبود که از عصبانیت با لایه ای ضخیم از آب دور کوک رو محاصره کردم
ته:ات آروم باش
که به خودم اومدم و کوک رو آزاد کردم اونم داشت نفس نفس میزد
ات:ب...ب...ببخشید..ک..کوک...خوبی؟
کوک:آ...آره(نفسنفس)
ته:ات...اون چی بود
ات:ن...نمیدونم..منم شکه شدم باید بریم پیش جادوگر
ته:منظورت...
ات:آره جنی
بعد از اونجا رفتم اول رزی بعد کوک خیلی نگرانم نکنه به کس دیگه ای آسیب برسه همینجوری داشتم راه میرفتم به خودم که اومدم دیدم تو جنگلم اما این جنگل پژ مرده بود که یهو یه نفر با شنل سیاه منو گرفت و برد پشت درخت و جلو دهنمو گرفت که حرف نزنم
ات:تو کی هستی
شنلش و ماسک صورتشو پایین کشید شوگا بود پادشاه آتش
ات:تو اینجا چیکار میکنی
شوگا:این سوال رو من باید بپرسم یه دختر بچه...وایسا ببینم...ملکه آب؟
یهو یه صدایی اومد
؟:هی شما اینجا چیکار میکنید
صداش شبیه صدای پسر عموم بود که جیمین یا همو پادشاه هیبریدا و پسر عموم رو بالای درخت دیدیم گربه و انسان باهم جیمین رو بوجود آورده بودن
ات:آقا گربه بیا پایین ببینم
جیمین اومد پایین
𝓟𝓪𝓻𝓽 ۳
ات:نه ما رو ببخشید داشتیم به رزی آسیب میرسوندیم
هوسوک:یاااا گفتم رسمی حرف نزن
ات:باش بابا تو هم زود جوش میاری
هوسوک:اوکی...ولی اگه پادشاه الکتریسیته بفهمه جادوت غیر قابل کنترله...
ته:بله میدونیم..هوفففف ات باید بری تمرین کنی
ات:درسته اما باید راجب یه مسئلهای با لیسا صحبت کنم
لیسا:مشکلی پیش اومده
ات:کوک یه غلط خیلی بزرگ کرده
لیسا:چیکار
ات:یه تخم اژده توسط ملکه تاریکی دزدیده شده
همه به جز کوک و ات:چیییییییییییییی؟
لیسا:کوکککککککک
کوک:غلط کردم
ات:لیسا فک کردیم تو جلوی ملکه رو گرفتی
لیسا:نه من اصلا چیزی نمیدونستم
کوک:یه مشکل جدی تر داریم
ات:کوک وقتی این جدی نیس اون یعنی دنیا تموم شده
کوک:آخه...خب اون تخم اژدها یه اژدهای عادی نیس
ات:پس چیه؟
کوک:خب تخم ملکه اژدها
چییییی؟داشت چی میگفت کنترلم دستم نبود که از عصبانیت با لایه ای ضخیم از آب دور کوک رو محاصره کردم
ته:ات آروم باش
که به خودم اومدم و کوک رو آزاد کردم اونم داشت نفس نفس میزد
ات:ب...ب...ببخشید..ک..کوک...خوبی؟
کوک:آ...آره(نفسنفس)
ته:ات...اون چی بود
ات:ن...نمیدونم..منم شکه شدم باید بریم پیش جادوگر
ته:منظورت...
ات:آره جنی
بعد از اونجا رفتم اول رزی بعد کوک خیلی نگرانم نکنه به کس دیگه ای آسیب برسه همینجوری داشتم راه میرفتم به خودم که اومدم دیدم تو جنگلم اما این جنگل پژ مرده بود که یهو یه نفر با شنل سیاه منو گرفت و برد پشت درخت و جلو دهنمو گرفت که حرف نزنم
ات:تو کی هستی
شنلش و ماسک صورتشو پایین کشید شوگا بود پادشاه آتش
ات:تو اینجا چیکار میکنی
شوگا:این سوال رو من باید بپرسم یه دختر بچه...وایسا ببینم...ملکه آب؟
یهو یه صدایی اومد
؟:هی شما اینجا چیکار میکنید
صداش شبیه صدای پسر عموم بود که جیمین یا همو پادشاه هیبریدا و پسر عموم رو بالای درخت دیدیم گربه و انسان باهم جیمین رو بوجود آورده بودن
ات:آقا گربه بیا پایین ببینم
جیمین اومد پایین
۳.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.