در نامهی دیروزت

در نامه‌ی دیروزت
چراغی کوچک برایم فرستاده بودی؛

منِ تاریک
روشنش که کردم
در آیینه روبرویم
خود را دیدم
که تاریخی هستم تیره و تار
از مردانی که
چراغ را در زن کشتند…

شیرکو_بیکس
دیدگاه ها (۳)

دلم اینجارا میخواهدصدای چیریک چیریکسوختن چوببوی چای تازه دمگ...

مادر بزرگ می گفت حرف سرد، مِهر گرم رو از بین می بره!راست می ...

همه غمگین بودند؛ زیرا هیچکس، هیچکس را دوست نداشت.همه غمگین ب...

مثلا خنده های تو قاتل جانم بشود؛این دل انگیزترین قتل جهان خو...

(۲part)..... نامه ای به وجودم.. ـــــــــــــــ.... سوالت به...

پارت ۲ که جونگ ایل شروع کرد به حرف زدن÷ میگن اینجا خوناشام ...

پارت ۱۱ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط