𝙿𝚊𝚛𝚝𝟹𝟽
𝙿𝚊𝚛𝚝𝟹𝟽
راشل:از کجا این مدارک دروغ نباشن
تهیونگ: راشل خودتو گول میزنی؟ مگه من ازت ترسی دارم که مدارک دروغ تحویلت بدم
راشل:یعنی تو به من داری میگی که کسی که این خواهرم بود با اون پول میخواست فرار کنه و به منو باندم لطمه وارد کنه؟
تهیونگ:برداشت دیگه ای ازش داری لی راشل؟
راشل:یعنی بابام بهم دروغ گفته اره
ته یونگ:^این درست نیست اونم مثل تو اینکه روشا بیگناه بوده رو باور کرد
تهیونگ دره دفتر که بسته بود رو باز کرد که یهو نگاهی به راشل انداخت گفت
تهیونگ:این انتقام من نبود این خنجری بود که به من زدی، من تو این سال ها دنبال انتقام نبودم چون تو یبار مردی! من دوباره دنبالت نیومدم چون یه زندگی جدید ساخته بودی، امیدوارم تو ام این بازیه کثیف رو تموم کنی لی راشل و بدونی برای هیچ پوچ 𝟜 سال پیش اونکارو کردی!
راشل برای هیچ پوچ به عشقش چهار سال پیش خیانت کرد که جوابشو گرفت راشل برای هیچ پوچ سال ها تلاش کرد اما این به راشل درس بزرگی داد هرگز به خبر ها باور نکن به چشم و گوشای خودت اعتماد کن!
راشل کیفشو سریع برداشت و از منطقه اومد بیرون و دوباره به سمت هتل رفت که دوباره استفان رو دید
استفان:چیکار کردی چی شد
راشل:استفان همین الان تمام افرادو جمع میکنی و از کره میری بیرون نقشه کنسله!
استفان:راشل داری چه غلطی میکنی چیشده تو سال های تلاش کردی
راشل چشماشو رویه هم فشرد و باز کرد
راشل:اشتباه کردم استفان خوبه؟
راشل خواست دوباره به راه رفتن ادامه بده که
استفان:تویه عوضی هیچوقت منو ندیدی حالا دوباره بخاطره عشقت به اون نمک نشناس میخوای همچی ول کنی، راشل اگه از تصمیمت برنگردی همچیزو به پلیس میگم و خودمو تحویل میدم دوتامون میسوزیم
راشل:دقیقا چی گفتی، گفتی میری به پلیس میگی اره تویه دورو میخوای بهم خیانت کنی ولی قبلش خودم راحتت میکنم
راشل تفنگشو دراورد و به سمت استفان نشونه گیری کرد
راشل:و این بازیه کثیف رو تموم میکنم!
راشل تیر رو بدون درنگ خلاص کرد و تیر قشنگ به قلب استفان خورد و مرد!
راشل به سمت استفان رفت و نگاهی بهش کرد
راشل:با مرگ تو این بازی تموم شد تا اخر عمر!
#فیک
راشل:از کجا این مدارک دروغ نباشن
تهیونگ: راشل خودتو گول میزنی؟ مگه من ازت ترسی دارم که مدارک دروغ تحویلت بدم
راشل:یعنی تو به من داری میگی که کسی که این خواهرم بود با اون پول میخواست فرار کنه و به منو باندم لطمه وارد کنه؟
تهیونگ:برداشت دیگه ای ازش داری لی راشل؟
راشل:یعنی بابام بهم دروغ گفته اره
ته یونگ:^این درست نیست اونم مثل تو اینکه روشا بیگناه بوده رو باور کرد
تهیونگ دره دفتر که بسته بود رو باز کرد که یهو نگاهی به راشل انداخت گفت
تهیونگ:این انتقام من نبود این خنجری بود که به من زدی، من تو این سال ها دنبال انتقام نبودم چون تو یبار مردی! من دوباره دنبالت نیومدم چون یه زندگی جدید ساخته بودی، امیدوارم تو ام این بازیه کثیف رو تموم کنی لی راشل و بدونی برای هیچ پوچ 𝟜 سال پیش اونکارو کردی!
راشل برای هیچ پوچ به عشقش چهار سال پیش خیانت کرد که جوابشو گرفت راشل برای هیچ پوچ سال ها تلاش کرد اما این به راشل درس بزرگی داد هرگز به خبر ها باور نکن به چشم و گوشای خودت اعتماد کن!
راشل کیفشو سریع برداشت و از منطقه اومد بیرون و دوباره به سمت هتل رفت که دوباره استفان رو دید
استفان:چیکار کردی چی شد
راشل:استفان همین الان تمام افرادو جمع میکنی و از کره میری بیرون نقشه کنسله!
استفان:راشل داری چه غلطی میکنی چیشده تو سال های تلاش کردی
راشل چشماشو رویه هم فشرد و باز کرد
راشل:اشتباه کردم استفان خوبه؟
راشل خواست دوباره به راه رفتن ادامه بده که
استفان:تویه عوضی هیچوقت منو ندیدی حالا دوباره بخاطره عشقت به اون نمک نشناس میخوای همچی ول کنی، راشل اگه از تصمیمت برنگردی همچیزو به پلیس میگم و خودمو تحویل میدم دوتامون میسوزیم
راشل:دقیقا چی گفتی، گفتی میری به پلیس میگی اره تویه دورو میخوای بهم خیانت کنی ولی قبلش خودم راحتت میکنم
راشل تفنگشو دراورد و به سمت استفان نشونه گیری کرد
راشل:و این بازیه کثیف رو تموم میکنم!
راشل تیر رو بدون درنگ خلاص کرد و تیر قشنگ به قلب استفان خورد و مرد!
راشل به سمت استفان رفت و نگاهی بهش کرد
راشل:با مرگ تو این بازی تموم شد تا اخر عمر!
#فیک
۵.۳k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.