عاشق رئیسم شدم♡ادامه پارت۵
عاشق رئیسم شدم♡ادامه پارت۵
سوهی ویو:
بعد از چند مین رسیدم وای خدای بزرگم چقد اینجا بزرگه از تاکسی پیاده شدم پولش رو دادم و به شرکت خیره شدم اوه مای گاد ی تابلوی بزرگ زده بودن به روش بزرگ نوشته بود: پاسیونیس
نفس عمیق کشیدم و به سمت شرکت رفتم وقتی وارد شدم ی منشی کلی بود رفتم پیشش و پرسیدم
سوهی:سلام من منشی جدید رئیس هستم
خانمه: شما خانم هان سوهی هستید؟
سوهی:بله خودمم🙂
خانمه:بفرمایید برید طبقه ۷ ام اونجا راهنماییتون میکنن به اتاق رئیس
سوهی:آها باشه ممنونم
سوار آسانسور شدم و هم راه چند نفر به طبقه ۷ ام رفتم و اون خانمه رو دیدم
جیسو:وای دختر چرا انقد دیر کردی
سوهی:بله معذرت میخوام تاکسی کم بود خب
جیسو:هوففف ولش کن سریع برو تا رئیس
اعصبانی نشده
سوهی:چشم
اون خانمه راه رو بهم نشون داد منم که استرس کلا بدنم رو فرا گرفته بود و دست و پام یخ زده بود با هر قدم که به در نزدیک میشدم استرسم بیشتر میشد انگار هر لحظه ممکن بود بمیرم
آروم در زدم که ینفر با ی صدای بم گفت :بیا تو
که با این جمله انگار استرسم بیشتر شد و همین مونده بود که غش کنم دیگه همه شجاعتم رو جمع کردم و دستگیره رو گرفتم و در رو باز کردم هر ثانیه استرسم بیشتر میشد استرس کل بدم رو فرا گرفته بود
آب دهنم رو قورت دادم و رفتم داخل دیدم روی صندلی نشسته و پشتش به منه که این باعث میشد استرسم بیشتر بشه
کمی لکنت گرفتم و گفتم:
سلام.مم.ن.هاان.سس.و.هی.ی.هس.تم
کوک:اومم چرا لکنت گرفتی
سوهی:هاا؟چیزه خب من ....من.....
کوک:لازم نیس استرس بگیری
و پرونده من که دستش بود و بست و برگشت
باورم نمیشد اون همون مرتیکه اسسسسس
سوهی:تووووو
کوک:توووووو
(هم زمان با هم گفتن)
کوک:اووو پس دوباره بهم بر خوردیم(نیشخند)
سوهی:تو... صب کن ببینم تو رئیس این شرکتهای
کوک:معلوم نیس(نیشخند)
*ای وای بد بخت شدم حالا چه گهی بخورم وایی خدا جوووون
کوک:خب همه چیو فراموش میکنم و میتونی تو این شرکت کار کنی ولی یه شرط دارم
سوهی:چه شرط؟
کوک:هه اینکه ازم معذرت بخوای
سوهی:چییییی؟
کوک:بله دیگه ازم معذرت خواهی کن تا همه چی تموم بشه
سوهی:هه عمراااا من همچین کاری نمیکنم
کوک:اوکی پس برو بیرون
سوهی:چی؟ تو الان داری بیرونم میکنی؟
کوک :اره دارم بیرونت میکنم همین الان برو بیرون
سوهی:اما اخ.....
کوک:میری بیرون یا زنگ بزنم حراست بیاد ببرتت
سوهی: ای بابااا باشه معذرت میخوام
کوک:نشنیدم
سوهی: ای خدا مرتیکه خر کرم که هس(اروم زمزمه میکنه)
کوک:شنیدما(اعصبانی)
سوهی: زهر مار دیو (اروم)
کوک:ببخشید؟
سوهی:معذرت میخوام(بلند)
کوک:خوبه حالا برو بیرون خانم جیسو بهت توضیح میده باید چیکار کنی
سوهی:باشه
کوک:باشه نه چشم
سوهی:چشمم(غلیز و حرسی)
داشتم میرفتم بیرون که گفت
کوک:
......
(شرایط پارت بعد ۵ لایک)
سوهی ویو:
بعد از چند مین رسیدم وای خدای بزرگم چقد اینجا بزرگه از تاکسی پیاده شدم پولش رو دادم و به شرکت خیره شدم اوه مای گاد ی تابلوی بزرگ زده بودن به روش بزرگ نوشته بود: پاسیونیس
نفس عمیق کشیدم و به سمت شرکت رفتم وقتی وارد شدم ی منشی کلی بود رفتم پیشش و پرسیدم
سوهی:سلام من منشی جدید رئیس هستم
خانمه: شما خانم هان سوهی هستید؟
سوهی:بله خودمم🙂
خانمه:بفرمایید برید طبقه ۷ ام اونجا راهنماییتون میکنن به اتاق رئیس
سوهی:آها باشه ممنونم
سوار آسانسور شدم و هم راه چند نفر به طبقه ۷ ام رفتم و اون خانمه رو دیدم
جیسو:وای دختر چرا انقد دیر کردی
سوهی:بله معذرت میخوام تاکسی کم بود خب
جیسو:هوففف ولش کن سریع برو تا رئیس
اعصبانی نشده
سوهی:چشم
اون خانمه راه رو بهم نشون داد منم که استرس کلا بدنم رو فرا گرفته بود و دست و پام یخ زده بود با هر قدم که به در نزدیک میشدم استرسم بیشتر میشد انگار هر لحظه ممکن بود بمیرم
آروم در زدم که ینفر با ی صدای بم گفت :بیا تو
که با این جمله انگار استرسم بیشتر شد و همین مونده بود که غش کنم دیگه همه شجاعتم رو جمع کردم و دستگیره رو گرفتم و در رو باز کردم هر ثانیه استرسم بیشتر میشد استرس کل بدم رو فرا گرفته بود
آب دهنم رو قورت دادم و رفتم داخل دیدم روی صندلی نشسته و پشتش به منه که این باعث میشد استرسم بیشتر بشه
کمی لکنت گرفتم و گفتم:
سلام.مم.ن.هاان.سس.و.هی.ی.هس.تم
کوک:اومم چرا لکنت گرفتی
سوهی:هاا؟چیزه خب من ....من.....
کوک:لازم نیس استرس بگیری
و پرونده من که دستش بود و بست و برگشت
باورم نمیشد اون همون مرتیکه اسسسسس
سوهی:تووووو
کوک:توووووو
(هم زمان با هم گفتن)
کوک:اووو پس دوباره بهم بر خوردیم(نیشخند)
سوهی:تو... صب کن ببینم تو رئیس این شرکتهای
کوک:معلوم نیس(نیشخند)
*ای وای بد بخت شدم حالا چه گهی بخورم وایی خدا جوووون
کوک:خب همه چیو فراموش میکنم و میتونی تو این شرکت کار کنی ولی یه شرط دارم
سوهی:چه شرط؟
کوک:هه اینکه ازم معذرت بخوای
سوهی:چییییی؟
کوک:بله دیگه ازم معذرت خواهی کن تا همه چی تموم بشه
سوهی:هه عمراااا من همچین کاری نمیکنم
کوک:اوکی پس برو بیرون
سوهی:چی؟ تو الان داری بیرونم میکنی؟
کوک :اره دارم بیرونت میکنم همین الان برو بیرون
سوهی:اما اخ.....
کوک:میری بیرون یا زنگ بزنم حراست بیاد ببرتت
سوهی: ای بابااا باشه معذرت میخوام
کوک:نشنیدم
سوهی: ای خدا مرتیکه خر کرم که هس(اروم زمزمه میکنه)
کوک:شنیدما(اعصبانی)
سوهی: زهر مار دیو (اروم)
کوک:ببخشید؟
سوهی:معذرت میخوام(بلند)
کوک:خوبه حالا برو بیرون خانم جیسو بهت توضیح میده باید چیکار کنی
سوهی:باشه
کوک:باشه نه چشم
سوهی:چشمم(غلیز و حرسی)
داشتم میرفتم بیرون که گفت
کوک:
......
(شرایط پارت بعد ۵ لایک)
۵.۹k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.