درخواستی
#درخواستی
«وقتی باهات کات کرد و میفهمی ازش بارداری»
p⁵
+« داشتم از شرکت خارج میشدم ک یکی صدام کرد»
نگهبان: ام خانم لی
+ بله
نگهبان: این وقت شب چرا هنوز اینجاین
+ ام زیاد کار داشتم متوجه ساعت نشدم
الان دارم میرم
نگهبان: باشه شب خوش 🌃
+ «لبخند»{رفتم پارکینگ سوار ماشین شدم رفتم خونه}
+{رسیدم خونه رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین با عمو شام خوردیم و یکم در مورد کار حرف زدیم
عمو رفت خوابید و منم بعد از جم کردن بشقابا رفتم خوابیدم}
_﴿ تو اتاق کارم در حال انجام دادن کارام بودم که صدای در بگوش رسید﴾
_ بیا تو.
∆ سلام رییس گفته بودین درباره خانم رونا تحقیق کنم
_خب
∆ طبق چیزایی که من فهمیدم اون روز خانم رونا جایی نرفته بودن و خونه منتظر شما بودن این عکسا هم همشون فتوشاپ
_ چییی«دستشو رو میز کوبید و از رو صندلی بلند شد»
_ منشی کیم «داد»
✓ «اومدم تو اتاق »
✓ بله رییس «ترس»
_« رفتم سمتش و ی سیلی محکم زدم که افتاد »
_ تو هر/زه چه گوهی خوردی «عربده»
✓ چ..چیشده قربان«بغض»
_ الکی جلو من نقش بازی نکن تو به چه جرعتی اومدی بهم دروغ گفتی اونم درباره رونا«عصبی داد»
✓« از ترس زبونم بند اومده بود»
✓ ق..قربان
یقشو گرفتم و بلندش کردم
_ حرف بزن آشغال«عربده»
✓ اون مناسب شما نبود
_ «خنده» همین مونده تو بگی کی برام مناسبه
✓ من دوست دارم نمی تونستم تحمل کنم هر روز عشق و محبتت رو به اون میدی«گریه»
_ میدونی به خاطر تو هر/زه من رونا رو رها کردم
_ ی بار دیگه ببینم دور بر من باشی یا تو زندگیم دخالت کنی قول نمیدم زنده بمونی«ترسناک عصبی»
_ دوهی این از اینجا بنداز بیرون
∆چشم
﴿ خلاصه منشی رو اخراج کرد همه جا رو دنبال رونا گشت ولی پیداش نکرد ﴾
+﴿ بلاخره روزی که قرار بود سرمایه گذار کره ای بیاد رسید﴾
_﴿ بلخره بعد از چند روز، روزی که قرار بود برم ژاپن رسید﴾
#فیک
#چندپارتی
#بی_تی_اس
«وقتی باهات کات کرد و میفهمی ازش بارداری»
p⁵
+« داشتم از شرکت خارج میشدم ک یکی صدام کرد»
نگهبان: ام خانم لی
+ بله
نگهبان: این وقت شب چرا هنوز اینجاین
+ ام زیاد کار داشتم متوجه ساعت نشدم
الان دارم میرم
نگهبان: باشه شب خوش 🌃
+ «لبخند»{رفتم پارکینگ سوار ماشین شدم رفتم خونه}
+{رسیدم خونه رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین با عمو شام خوردیم و یکم در مورد کار حرف زدیم
عمو رفت خوابید و منم بعد از جم کردن بشقابا رفتم خوابیدم}
_﴿ تو اتاق کارم در حال انجام دادن کارام بودم که صدای در بگوش رسید﴾
_ بیا تو.
∆ سلام رییس گفته بودین درباره خانم رونا تحقیق کنم
_خب
∆ طبق چیزایی که من فهمیدم اون روز خانم رونا جایی نرفته بودن و خونه منتظر شما بودن این عکسا هم همشون فتوشاپ
_ چییی«دستشو رو میز کوبید و از رو صندلی بلند شد»
_ منشی کیم «داد»
✓ «اومدم تو اتاق »
✓ بله رییس «ترس»
_« رفتم سمتش و ی سیلی محکم زدم که افتاد »
_ تو هر/زه چه گوهی خوردی «عربده»
✓ چ..چیشده قربان«بغض»
_ الکی جلو من نقش بازی نکن تو به چه جرعتی اومدی بهم دروغ گفتی اونم درباره رونا«عصبی داد»
✓« از ترس زبونم بند اومده بود»
✓ ق..قربان
یقشو گرفتم و بلندش کردم
_ حرف بزن آشغال«عربده»
✓ اون مناسب شما نبود
_ «خنده» همین مونده تو بگی کی برام مناسبه
✓ من دوست دارم نمی تونستم تحمل کنم هر روز عشق و محبتت رو به اون میدی«گریه»
_ میدونی به خاطر تو هر/زه من رونا رو رها کردم
_ ی بار دیگه ببینم دور بر من باشی یا تو زندگیم دخالت کنی قول نمیدم زنده بمونی«ترسناک عصبی»
_ دوهی این از اینجا بنداز بیرون
∆چشم
﴿ خلاصه منشی رو اخراج کرد همه جا رو دنبال رونا گشت ولی پیداش نکرد ﴾
+﴿ بلاخره روزی که قرار بود سرمایه گذار کره ای بیاد رسید﴾
_﴿ بلخره بعد از چند روز، روزی که قرار بود برم ژاپن رسید﴾
#فیک
#چندپارتی
#بی_تی_اس
۱۵.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.