پارت ۳
مدرسه مافیایی
۳ ساعت بد مدرسه تموم شد
لنی سلام بابا
سان ها سلام دخترم مدرسه چطور بود
لنی بابا کلی خبر دارم تو مین گوون رو می شناسی
سان ها اره همونی که شرکت ماکارونی سازق
لنی نمیدونم اما اسم دخترش لورا هست
سان ها اهان اره تازه خیلی هم باهاش صمیمی هستم( منظورش بابا لورا هست)
لنی اِ چون اون همکلاسی منه
سان ها واقعا
لنی اره تازه اون مراسم بود که گفتی بقیه مدیر عامل ها بچه هاشون رو میارن اونم میاد و می خوای فردا بد از مدرسه باهم بریم خرید
سان ها اکی
فردا
ویو لنی
راننده منو دم در مدرسه پیاده کرد و رفت دیدم لورا داره با اعجله به سمتم میاد
لورا نفس زنان گفت خبر دارم
لنی باشه اول آروم باش بد بگو
لورا بخورد آروم شد و گفت بابام
گفت که قرار منو تو با دو تا پسر آشنا شیم و در اصل برای این دادن مارو میبرند که بچه هاو با هم آشنا شن و قرار بزاند
لنی چی پس جرا بابام نگفت
لورا منم وقتی داشت با بابای تو حرف میزد شنیدم
زنگ خورد
لنی باشه حالا بدا حرف میزنیم
۴ساعت بد ( مدرسه تموم شد )
لنی حالا کجا بریم
لورا بریم فروشگاه ورساچه
لنی اره اون برند مورد علاقه ام
لورا واقعا منم
لنی پس زنگ بزنم به راننده ام
بد از ۳۰ مین به فروشگاه رسیدن
و بد از ۱۵ دقیقه چرخ زدن لنی یه لباس مشکی و لورا یه لباس سفید انتخاب کردن و خریدن ( عکس گذاشتم )
#رمان #تهیونگ #جونگکوک
......
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.