قلب من * فصل دوم * ( پارت نهم )
قلب من * فصل دوم * ( پارت نهم )
* ویو ا/ت *
* چند روز بعد *
از خواب پاشدم و با صورت ضایع مینگ جو روبه رو شدم....بله من این چند روز پیش دخترا زندگی کردم تا تنها نباشم.
از تخت پاشدم و رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم و رفتم سمت اشپزخونه، دیدم الونا داره صبحونه درست میکنه!
ا/ت : اوووو خانم الونا آفتاب از کدوم طرف دراومده داره صبونه درست میکنی؟
الونا : مرگ! برو مینگ جو بیدار کن غذا کوفت کنیم! ( خنده )
ا/ت : هعی....باشه!
رفتم تو اتاق و با هزار تا بدبختی مینگ جو و بیدار کردم، بعد از خوردن صبحانه آماده شدیم تا بریم جایی.....نمیدونم کجا دخترا بهم نگفتن!
یعنی کجا دارن منو میبرن؟
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم.....حدود نیم ساعت طول کشید!
ا/ت : اممممم نمیخواین بگین کجا دارین منو میبرید؟
مینگ جو : یکم صبور باش.....داریم میرسیم!
الونا : مطمعنم ازمون تشکر میکنی.....
ا/ت : خدا رحم کنه!
رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم.....
یه خرابه بود!
ا/ت : اینجا دیگه کجاست؟ نیم ساعت منو کشوندین تا این خرابه؟
الونا : تو هنوز اصل کار و ندیدی!
یهو یه در بزرگ از زیر زمین باز شد!!!
یاخدا!
مینگ جو : بیا بریم داخل!
ا/ت : ب....باشه....
رفتیم داخل.....باورم نمیشههههه!!
دهنم واز موندههه!
اونجا پر از اسلحه و چاقو های خفنهههه!
لباس های مشکی پشت شیشه ها!
ا/ت : دخترا.....اینجا.....دیگه.....کدوم....گوردونیهههههه!!!! ؟؟
الونا : خب ا/ت....بزار برات توضیح بدیم....
مینگ جو : شاید یکم باورش سخت باشه ولی منو الونا فکر کردیم که شاید به این کار علاقه داشته باشی!
ا/ت : کدوم کار؟
الونا : مافیایی......
هعی.....الان پارت بعد و میزارم البته لایک کنیداااا اگر نکنید نمیزارمممم
* ویو ا/ت *
* چند روز بعد *
از خواب پاشدم و با صورت ضایع مینگ جو روبه رو شدم....بله من این چند روز پیش دخترا زندگی کردم تا تنها نباشم.
از تخت پاشدم و رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم و رفتم سمت اشپزخونه، دیدم الونا داره صبحونه درست میکنه!
ا/ت : اوووو خانم الونا آفتاب از کدوم طرف دراومده داره صبونه درست میکنی؟
الونا : مرگ! برو مینگ جو بیدار کن غذا کوفت کنیم! ( خنده )
ا/ت : هعی....باشه!
رفتم تو اتاق و با هزار تا بدبختی مینگ جو و بیدار کردم، بعد از خوردن صبحانه آماده شدیم تا بریم جایی.....نمیدونم کجا دخترا بهم نگفتن!
یعنی کجا دارن منو میبرن؟
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم.....حدود نیم ساعت طول کشید!
ا/ت : اممممم نمیخواین بگین کجا دارین منو میبرید؟
مینگ جو : یکم صبور باش.....داریم میرسیم!
الونا : مطمعنم ازمون تشکر میکنی.....
ا/ت : خدا رحم کنه!
رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم.....
یه خرابه بود!
ا/ت : اینجا دیگه کجاست؟ نیم ساعت منو کشوندین تا این خرابه؟
الونا : تو هنوز اصل کار و ندیدی!
یهو یه در بزرگ از زیر زمین باز شد!!!
یاخدا!
مینگ جو : بیا بریم داخل!
ا/ت : ب....باشه....
رفتیم داخل.....باورم نمیشههههه!!
دهنم واز موندههه!
اونجا پر از اسلحه و چاقو های خفنهههه!
لباس های مشکی پشت شیشه ها!
ا/ت : دخترا.....اینجا.....دیگه.....کدوم....گوردونیهههههه!!!! ؟؟
الونا : خب ا/ت....بزار برات توضیح بدیم....
مینگ جو : شاید یکم باورش سخت باشه ولی منو الونا فکر کردیم که شاید به این کار علاقه داشته باشی!
ا/ت : کدوم کار؟
الونا : مافیایی......
هعی.....الان پارت بعد و میزارم البته لایک کنیداااا اگر نکنید نمیزارمممم
۱۳.۳k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.