Part《4》
Part《4》
ویو یوری:
از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت تهیونگ یه مرد دیگه هم کنارش نشسته بود
+تهیونگ شی...
-یوری شی...راستی ایشون جئون جونگ کوک دوست من هستن
+اها خوشبختم
÷همچنین
-میخوای بری خونه میرسونمت
+نه نیازی نیست خودم میرم
-مطمئنی؟
+بله
-هر طور راحتی پس مواظب باش
+مرسی خدانگهدار
-یه لحظه صبر کن گوشیتو بده
شمارشو وارد میکنه
-بیا این شماره منه اگه کمکی خواستی باهام تماس بگیر
+بابت همچی ممنونم من دیگه میرم
-مواظب باش
.......
امارت سونگ مو:
علامت سونگ مو¥ علامت ماری$
$چاگیا(منظورش سونگ موعه)
¥بله
$هنوزم جاسوس برای تهیونگ گذاشتی
¥معلومه
تق تق (صدای دره)
¥بیا تو.....دیشب کجا بوده(تهیونگو میگه)
جاسوس:توضیح دادنش سخته بخاطر همین از کارای دیشب آقای کیم(تهیونگ)فیلم گرفتم براتون آقا بفرمایید
(این یارو جاسوسی تهیونگو برای سونگ مو میکنه و از تمام اتفاقات دیشب فیلم گرفته عنتر)
¥هه مثل اینکه تهیونگ معشوقه پیدا کرده این دختره کجاست؟
جاسوس: قربان الان خونه آقای کیم هست
¥خوبه برید دم خونه تهیونگ و.......
ویو یوری:
از خونه تهیونگ اومدم بیرون نمیدونم چرا هروقت میبینمش قلبم تند تند میزنه ولی نه من دیگه نمیخوام عاشق بشم.....داشتم همین طوری فکر میکردم که احساس کردم یکی دنبالمه ترسیدم میخواستم زنگ بزنم به تهیونگ ولی جلو خودمو گرفتم برگشتم ببینم کیه یهو یه کیسه کشید رو سرم.........
.
.
فالو پلیز♡♤♡
ویو یوری:
از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت تهیونگ یه مرد دیگه هم کنارش نشسته بود
+تهیونگ شی...
-یوری شی...راستی ایشون جئون جونگ کوک دوست من هستن
+اها خوشبختم
÷همچنین
-میخوای بری خونه میرسونمت
+نه نیازی نیست خودم میرم
-مطمئنی؟
+بله
-هر طور راحتی پس مواظب باش
+مرسی خدانگهدار
-یه لحظه صبر کن گوشیتو بده
شمارشو وارد میکنه
-بیا این شماره منه اگه کمکی خواستی باهام تماس بگیر
+بابت همچی ممنونم من دیگه میرم
-مواظب باش
.......
امارت سونگ مو:
علامت سونگ مو¥ علامت ماری$
$چاگیا(منظورش سونگ موعه)
¥بله
$هنوزم جاسوس برای تهیونگ گذاشتی
¥معلومه
تق تق (صدای دره)
¥بیا تو.....دیشب کجا بوده(تهیونگو میگه)
جاسوس:توضیح دادنش سخته بخاطر همین از کارای دیشب آقای کیم(تهیونگ)فیلم گرفتم براتون آقا بفرمایید
(این یارو جاسوسی تهیونگو برای سونگ مو میکنه و از تمام اتفاقات دیشب فیلم گرفته عنتر)
¥هه مثل اینکه تهیونگ معشوقه پیدا کرده این دختره کجاست؟
جاسوس: قربان الان خونه آقای کیم هست
¥خوبه برید دم خونه تهیونگ و.......
ویو یوری:
از خونه تهیونگ اومدم بیرون نمیدونم چرا هروقت میبینمش قلبم تند تند میزنه ولی نه من دیگه نمیخوام عاشق بشم.....داشتم همین طوری فکر میکردم که احساس کردم یکی دنبالمه ترسیدم میخواستم زنگ بزنم به تهیونگ ولی جلو خودمو گرفتم برگشتم ببینم کیه یهو یه کیسه کشید رو سرم.........
.
.
فالو پلیز♡♤♡
۲.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.