Part

Part《5》

ویو یوری:
چشمامو بازم کردم دیدم توی یه اتاق تاریکم که فقط یه لامپ داشت دست پاهام بسته بودن و روی صندلی بودم این صحنه رو فقط تو فیلما دیده بودم یهو یه خانم اومد داخل و گفت سلام من هوانگ ماری هستم
(علامت ماری$ علامت یوری+)
+من..ممم..منن...کجام؟؟؟؟؟
$چرا ترسیدی؟عزیزم نترس
+چرا نمیگی من کجام؟؟چرااا من اینجام؟؟؟
$خیلی داری زبون درازی میکنی
اومد جلو و یه چسپ زد رو لبم
$اینطوری بهتره
زنیکه عوضی انقدر کتکم زد که بیهوش شدم


خونه تهیونگ:
علامت کوک÷ علامت ته-
÷ته یه پیام واست اومده
-دستم بنده ببین چیه
÷چییی؟؟؟؟؟
-چیهههه؟؟؟
÷این...این یوریه بدنش پر از خونه
تهیونگ تا اینو شنید بدو بدو اومد سمت گوشی
پیام: تهیونگ شی منم ماری انقدر دوست دخترتو زدم بیهوش شد طفلی بدو بیا اینجا وگرنه اینو میکشم فهمیدی؟
-من میرم
÷منم میام
-نه کوک خطرناکه
÷باشه پس مواظب باش

بعد از ۲۰ مین:
-یوری کجاست؟
$پس اسمش یوریه؟
-بهت میگم کجاست(با داد)
$تو اتاقه
تهیونگ رفت سمت یوری
-میبینم تنهایی پس سونگ مو کجاست؟
$میدونی چون میدونست هنوزم بهم علاقه داری منو تنها فرستاد فقط من اینجام
-خیلی ساده ای......
ته یه مشت محکم از تو صورت ماری جوری که از دهنش خون اومد
$یااا چیکار میکنی؟؟؟
-من دیگه اون آدم سابق نیستم ماری شی
خلاصه تهیونگ یه جوری ماری رو میزنه که ماری حتی نمیتونه انگشتش رو تکون بده
$تو...تو....
-خفه شو(با داد)
تهیونگ میره سمت یوری و براید استایل بغلش میکنه و میبرتش خونه

خونه تهیونگ:
÷تهیونگ حالت خوبه؟یوری خوبه؟
-من خوبم ولی یوری رو نه سریع دکتر پارک(دکتر شخصیش) رو خبر کن

بعد از ۳۰ مین:

-دکتر حالش چطوره؟
دکتر: آرامبخش بهش زدم تا یه ساعت دیگه بیدار میشه نگران نباشید
÷خب خوبه
دینگگگ دینگگگگ(زنگ گوشی یوری)
÷این کیه؟ اونی؟بزار جواب بدم
(علامت یونگ سو× علامت کوک÷)
×یوری کجایییی؟از دیشب صد دفه زنگ زدم کثافت چرا جواب خواهر بزرگترت رو نمیدی؟؟ها؟؟؟
÷خانم خواهرتون....(حرفشو قطع میکنه)
×مرتیکه اشغال خواهرمو کجا بردی؟ها؟آدرس بده میام اونجا
÷خانم اینطوری که فکر میکنی نیست....
×سریع ادرسو بفرستتت(با داد)
قطع میکنه
÷این چرا انقدر بی اعصاب بود....دیونه

فالو پلیز♡♤♡
دیدگاه ها (۰)

Part《6》ویو کوک:این چرا انقدر بی اعصاب بود....دیونهآدرسو براش...

Part《7》ویو یوریقراره چند وقت اینجا بمونم....ولی من میترسم به...

Part《4》ویو یوری:از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت تهیونگ یه مرد د...

Part《3》ویو یوری:چشمامو باز کردم دیدم رو تختم اما تا اونجایی ...

چند پارتی درخواستی ( ازدواج کردی بیبی³ ؟)ویو ته کوک بیهوش شد...

میکنه و میگه تهیونگ: بیبی داری عصبیم میکنی خونه من نه خونمون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط