چند پارتی

★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 12
ییلدیز به جونگکوک خبر داد که سومین پیدا شد جونگکوک با سرعت خودشو رسوند
جونگکوک: سومین حالت خوبه؟(شدیدا نگران)
سومین:(با اینکه درست نمیدونست راه بره بزور بلند شد و بغلش کرد)
جونگکوک: بیب معذرت میخام تنهات گذاشتم منو ببخش
سومین: هیچی تقصیر تو نیست
سونگ هو: خب خب خب ، فکر کردید از شرم خلاص شدید ؟ کور خوندید !
جونگکوک: مرتیکه چی از جونه سومین میخای !!
ییلدیز: اروممم باششش
سونگ هو: سومین ماله منه (خنده شیطانی)
جونگکوک: فکر کنم به اخر خط رسیدی (پوزخند)
پلیسا سونگ هو رو گرفتن
سونگ هو رو با زنجیر به درخت بستن
پلیس: به دلیل خلافکاری و تجاو.ز به دیگران و فروش مواد های مخدر شما به این دلیل کشته خواهد شد .
(وای حسین کشته شد 🤣🤣🤣💔)
جونگکوک اسلحه رو برداشت و به قلب سونگ هو شلیک کرد..
سومین خیلی حالش بد بود جونگکوک بلندش کرد و بردش بیمارستان
جونگکوک: بیبی برگشتیم خونه کارت دار..(سومین جلو حرفشو گرفت)
سومین: بس، میدونم میخای چی بگی، اما بسه جونگکوک تو اصلا حالم برام مهم نیست فقط بلدی تمام حرصی که داری رو رو سر من خالی کنی، تجاو.ز که میکنی کسایی که برام عزیزنو میکشی، تو اخه چجوری ادمی هستی؟! از این به بعد نمیخام تو روی صورتت نگا کنم ازت متنفرم میفهمی!(سرمو کند و رفت)
جونگکوک: بیب وایسا..
سومین: چیه؟ نکنه وقتی بغلت کردم فکر کردی یه شانس دیگه داری؟ اره؟! تو قبلا خیلی ادم خوبی بودی اما الان چت شد؟! کارایی که کردی اصلا قابل بخشش نیست با کارات فقط بلدی عذابم بدی خیلی پشیمونم باهات اشنا شدم خیلی پشیمونمم!
بخاطر تو تمام کارامو ول کردم یه ساله خانوادمو ندیدم بابامو میخاستی بکشی یادته؟؟!
جونگکوک: بیب ببخش..
سومین: اصلا فکرشم نکن، این رابطمون تموم شد، اقای جئون جونگکوک
سومین ترکش کرد و رفت کانادا تا اونجا زندگی جدیدشو شروع کنه


1 سال بعد..

ویو سومین

توی این یک سال اخیر، زندگیم عالی شد بزرگترین رقصنده شدم
و اصلا از جونگکوک خبر نداشتم برامم مهم نبود چون میدونستم بیخیالم شده و حتما عاشق یکی دیگه شده

جونگکوک توی کانادا بود توی این یک سال قایمکی شبا از پنجره سومینو تماشا میکرد و عذاب وجدان داشت
یه روز، جونگکوک از طرف شرکت به کلاب/بار میره و سومین با چندتا از دوستاش میره بار

★پارت بعدی چنددقیقه دیگه میزارم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس