رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
پارت⁶⁷
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
جین: راستش..رد تلفونو که زدن میخوره به کشور کانادا..
بعدم این شماره مال یه مردی بوده که مرده و چند ساله ازش استفاده نشده.
مو به تنم سیخ شد.
خدایا..چطوری خواهرمو پیدا کنم؟
جین: تو چیه که قیافت از خوشحالی موج میزنه؟
من: هاا..؟کی من؟نه بابا..
وایسا، یه چیزی برات دارممممم..
رفتم و جعبه ساعتو اوردم پشت سرم قایم کردم.
جین: چیه تو دستت؟
من: حدس بزن.
جین: خوببببببببب..هیچی به ذهنم نمیرسه..
جعبه رو گرفتم جلوش.
چشماش برق زد..
جین: این..این برای منهههه؟
من: اره.
با خوشحالی بازش کرد و ساعتو انداخت دستش.
خیلی به دستش میومد.
جین: خیلی به زحمت افتادی..به چه مناسبت گرفتیش؟
من: اینو دیگه نمیگم، خودت باید حدس بزنی.
جین: بگووووووو.
من: نوچچ.
جین: تروخدااااا..خوب..چیعهه..بگووو.
من: یادته میخواستیم برای همدیگه کادو بگیریم..؟
چشماش یه دفعه گردشد.
جین: نگو که..
سکوت کردم. خندمو به زور کنترل کردم.
یه دفعه مثل این گربه ها پرید بغلم.
ایندفعه چشمای من گرد شد.
جین: دیدیییییی گفتممممممم، دیدیییی برندهه شدمممممم! مطمئن باش دخترمم با خودم میبرهههههه..اخخخ قربونشش بشمم..
چقد ذوق میکرد..از این ذوق کردنش خیلی خوشحال شدم.
جین: اما هدیه تو مونده!
من: هدیه من؟
جین: اره..چند ماهه درگیرشم..احتمالا تا یکی دو ماه دیگه امادس!
من: مگهههه هدیه امم چیهههه؟
جین: حالا خودت میبینی..انقد بزرگه..
(هدیش ماشین نیستاااا)
من: من تا دو ماه دیگه دق میکنم..نمیشه الان بگی؟
جین: نه نه نه اصلاااا.
من: نامرد.
حالا که نمیگی منم نمیزارم اسم دخترمو انتخاب کنی!
جین: چییییییی؟ عمرااا اگه بزارمممم.
من: اتفاقاااا من نمیزارممم..رونا اسم دخترمه تمامممم.
جین: رونا..؟ اسم قشنگیه..قبوله!
#دو_ماه_بعد
روی صندلی نشسته بودم و پامو تند تند تکون میدادم.
جین از پله ها اومد بالا.
جین: اماده ای؟
من: جینننن..من هنوز نمیدونم قراره بریم کجا!
جین: تو بیا..کارت نباشه..
کیفمو برداشتم و تاتی تاتی پشت سرش راه رفتم. توی این دوماه هم تپل شده بودم و شکمم بزرگ شده بود.
جین: میخوام یه سوال ازت بپرسم..اما جان رونا رو قسم بخور راست میگی!
من: جان رونا قسم میخورم راست میگم.
جین: تو..منو دوست داری؟
بدون اینکه شوکه بشم بهش نگاه کردم و بدون تردید گفتم: اره..دوست دارم..بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی..!
پارت⁶⁷
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
جین: راستش..رد تلفونو که زدن میخوره به کشور کانادا..
بعدم این شماره مال یه مردی بوده که مرده و چند ساله ازش استفاده نشده.
مو به تنم سیخ شد.
خدایا..چطوری خواهرمو پیدا کنم؟
جین: تو چیه که قیافت از خوشحالی موج میزنه؟
من: هاا..؟کی من؟نه بابا..
وایسا، یه چیزی برات دارممممم..
رفتم و جعبه ساعتو اوردم پشت سرم قایم کردم.
جین: چیه تو دستت؟
من: حدس بزن.
جین: خوببببببببب..هیچی به ذهنم نمیرسه..
جعبه رو گرفتم جلوش.
چشماش برق زد..
جین: این..این برای منهههه؟
من: اره.
با خوشحالی بازش کرد و ساعتو انداخت دستش.
خیلی به دستش میومد.
جین: خیلی به زحمت افتادی..به چه مناسبت گرفتیش؟
من: اینو دیگه نمیگم، خودت باید حدس بزنی.
جین: بگووووووو.
من: نوچچ.
جین: تروخدااااا..خوب..چیعهه..بگووو.
من: یادته میخواستیم برای همدیگه کادو بگیریم..؟
چشماش یه دفعه گردشد.
جین: نگو که..
سکوت کردم. خندمو به زور کنترل کردم.
یه دفعه مثل این گربه ها پرید بغلم.
ایندفعه چشمای من گرد شد.
جین: دیدیییییی گفتممممممم، دیدیییی برندهه شدمممممم! مطمئن باش دخترمم با خودم میبرهههههه..اخخخ قربونشش بشمم..
چقد ذوق میکرد..از این ذوق کردنش خیلی خوشحال شدم.
جین: اما هدیه تو مونده!
من: هدیه من؟
جین: اره..چند ماهه درگیرشم..احتمالا تا یکی دو ماه دیگه امادس!
من: مگهههه هدیه امم چیهههه؟
جین: حالا خودت میبینی..انقد بزرگه..
(هدیش ماشین نیستاااا)
من: من تا دو ماه دیگه دق میکنم..نمیشه الان بگی؟
جین: نه نه نه اصلاااا.
من: نامرد.
حالا که نمیگی منم نمیزارم اسم دخترمو انتخاب کنی!
جین: چییییییی؟ عمرااا اگه بزارمممم.
من: اتفاقاااا من نمیزارممم..رونا اسم دخترمه تمامممم.
جین: رونا..؟ اسم قشنگیه..قبوله!
#دو_ماه_بعد
روی صندلی نشسته بودم و پامو تند تند تکون میدادم.
جین از پله ها اومد بالا.
جین: اماده ای؟
من: جینننن..من هنوز نمیدونم قراره بریم کجا!
جین: تو بیا..کارت نباشه..
کیفمو برداشتم و تاتی تاتی پشت سرش راه رفتم. توی این دوماه هم تپل شده بودم و شکمم بزرگ شده بود.
جین: میخوام یه سوال ازت بپرسم..اما جان رونا رو قسم بخور راست میگی!
من: جان رونا قسم میخورم راست میگم.
جین: تو..منو دوست داری؟
بدون اینکه شوکه بشم بهش نگاه کردم و بدون تردید گفتم: اره..دوست دارم..بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی..!
۳.۸k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.